وزیر ارتباطات پیشنهاد داد: کارگروهی برای بررسی مشکلات مخابرات تشکیل شود
وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در دیدار با مدیران ارشد شرکت مخابرات ایران پیشنهاد کرد…
۱۴ شهریور ۱۴۰۰
چگونه طرح صیانت از کاربران میتواند همه معادلات انتخاب وزیر ICT دولت سیزدهم را تغییر دهد:
۱۲ مرداد ۱۴۰۰
زمان مطالعه : ۱۱ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۱۱ دی ۱۴۰۰
شمارش معکوس برای تحلیف ابراهیم رییسی در مجلس شورای اسلامی در شرایطی به آخرین اعداد خود رسیده است که اوجگرفتن بلوای طرح صیانت از حقوق کاربران در مجلس یازدهم توانست ظرف کمتر از یک ماه عرصه شلوغ مدعیان وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات را به سرعت برای دو گزینه از جنس اصولگرایی جدید و قدیم خالی کند؛ محمد حسن انتظاری، عضو پیشکسوت و به حاشیه رانده شده شورای عالی فضای مجازی و عیسی زارعپور رییس جوان مرکز آمار و فناوری اطلاعات قوه قضائیه. اولی سه دهه نماد بومیگرایی، پافشاری بر توان تولید داخلی و مبارزه با سیاستهای باز ارتباطی بوده است و دومی یکی از چهرههای جوان دولت محمود احمدی نژاد، مورد وثوق ابراهیم رئیسی در قوه قضائیه و البته از مغزهای متفکر همین طرح پر سرو صدای صیانت است. اما چگونه گمان میرود در فاصله چند هفته از میان گزینههای احتمالی برای یک وزارتخانه خبرساز به چنین دو قطبی منحصر به فرد و احتمالی رسیدند.
وزارت ارتباطات به صورت سنتی با پیشینه وزارت پست و تلگراف و تلفن حتی پیش از پیروزی انقلاب اسلامی هم همواره کم و بیش نقش یک حیاط خلوت را برای روسای دولت بازی کرده است. با نیمنگاهی به گزارش شماره چهارم ماهنامه پیوست درباره تاریخچه این وزارتخانه به وضوح میتوان دید که اغلب وزارتخانههای کلیدیتر مانند امورخارجه، کشور و اطلاعات با مشورت و تایید مقامات عالی تعیین میشدند و وزارتخانههای اقتصادیتر مانند بازرگانی، اقتصاد، نیرو و غیره هم در بده بستانهای سیاسی در میان جناحهای درگیر تقسیم میشدند نتیجه آنکه دست کم در روایت تاریخی همواره آنچه ته بساط سیاست ایران باقی میماند برای دلجویی یا دلخوشی به وزارت ارتباطات وفناوری اطلاعات کنونی میرسید.
نتیجه آنکه از حسینقلیخان مخبر الدوله که به عنوان اولین وزیر تلگراف نامش در تاریخ به سبب قطع خطوط ارتباطی مشروطهخواهان ثبت شده گرفته تا عبدالحسین اعتبار که داماد شاپور بختیار بود را میشود روی این صندلی دید. این روال پس از انقلاب هم بارها کم و بیش تکرار شد تا جایی که وقتی محمد غرضی از وزارت نفت رانده شد برای دوازده سال بر این مسند باقی ماند و حتی در دوران متاخر و دولت اول حسن روحانی هم هیچ تردیدی وجود نداشت که محمد واعظی فقط در ظاهر وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات ایران است و در حقیقت دست راست رییس جمهوری به حساب میآید. موضعگیریهای تند و آمرانه، سفرهای توجیه نشده خارجی و بیعلاقگی آشکار واعظی نشان میداد که باز هم یک رجل سیاسی تراز اول به این وزارتخانه تخصصی فرستاده شده است ولی همه این شرایط با آمدن اولین وزیر دهه شصتی تاریخ این بخش از جمهوری اسلامی ایران تغییر کرد.
محمد جواد آذری جهرمی نه تنها به عنوان یک وزیر جوان با تسلط فنی قابل ملاحظهای بر این مسند نشست. بلکه ترکیبی چشمگیر از تمرکز او بر استارتآپها و جریانهای جدید اقتصادی و ارتباطی ایران، موضعگیریهای تند و بعضا خبرساز او در برابر بدنه حاکمیت و حتی بقیه کابینه روحانی و رویکرد شخصی او به شبکههای اجتماعی توانست روی این صندلی نخنما روکشی جدیدی بکشد. درباره کارنامه عملی جهرمی بحث وانتقادهای بسیار است و میتوانید برشی از آن را در پرونده مفصل شماره ۹۲ ماهنامه پیوست بخوانید ولی تردیدی نیست که همزمان با اهمیت روزافزون ارتباطات در جامعه محدود ایرانی او توانست از یک وزارتخانه گمنام و مثله شده که پیش از وی مخابرات را به بخش خصولتی واگذار کرده بود و قانونگذاری را به شورای عالی فضای مجازی باخته بود یک وزارتخانه دست کم پر خبر بسازد و همانطور که انتظار میرفت با شکست سنگین طیف سیاسی حاکم این جذابیت خودش را در گزینههای اولیه برای وزارت ارتباطات وفناوری اطلاعات نشان داد.
موج اول قابل پیشبینی بود. مهدی اخوان بهابادی دیگر چهره ارتباطی در دولت احمدینژاد که حتی در همان دولت هم با رضا تقیپور ، وزیر ناتمام ارتباطات و فناوری اطلاعات، کارش به نبرد تن به تن کشید در آن زمان دبیر شورای تازه تاسیس عالی فضای مجازی و رییس مرکز مرتبط با آن بود که با یک صفبندی بعدی ابتدا به حاشیه رفت و سپس با روی کار آمدن دولت حسن روحانی به کل از فضای اجرایی کنار گذاشته شد. اخوان که تازه در سیسالگی به این میدان آمده بود با یک تنفس کوچک و حمایت محسوس طیفهایی از درون حاکمیت ابتدا به صدا و سیما رفت و سپس با برگشتن به همراه اول و سپس مدیریت عاملی و هدایت اپراتور اول ایران نشان داد که قصد بیرون رفتن از جریان اصلی سیاست ارتباطی کشور را ندارد. عقبه و وثوق حاکمیتی برای او همچون جهرمی، تیزهوشی مشترک و تسلط فنیاش بر جریانهای روز فناوری از او یک گزینه قدرتمند برای جانشینی میساخت ولی یک طنز تاریخی دوباره رضا تقیپور را در برابرش قرار داد.
تقیپور هرچند به لحاظ ساخت قدرت از جنس وزارت دفاع و خانواده متنفذ صاایران است ولی حرکت تاریخی او در برابر تمایل شدید مجلس و دولت احمدینژاد برای انحلال وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات که بیربط با قدرتگیری اخوان در شورای عالی فضای مجازی هم نبود از وی یک قهرمان در بافت وزارت ارتباطات ساخته است. تقیپوردر ابتدا گفته شد مسئول فضای مجازی ستاد انتخاباتی ابراهیم رییسی بوده و حرفهایی که پیش از طرح صیانت درباره کنترل فضای مجازی زده بود نشان میداد دست کم در ادبیات با خوابی که بهارستان برای این صنعت و بازار دیده است همداستان است. تقیپور بارهای اثبات کرده مدیری با سخنان تند ولی منش میانهرو است و در بازههایی واقعا میتوانست سیسالههای موجود در لیست را کنار بزند ولی آمدن یک مهره بسیار سنگینوزن دیگر از سمت صاایران این معادله را هم بر هم زد؛ ابراهیم محمودزاده.
محمودزاده که به سنت مدیران دفاعی ایران همواره از نورافکن رسانهای گریزان بوده است دقیقا نقطه تلاقی ثروت و قدرت در بازار فناوری ایران است. یک مدیر که پله به پله وزارت دفاع را بالا آمده و پس از یک دهه ریاست بر صایران که نتیجهاش حضور سنگین این غول دفاعی در بازار سرمایهگذاری کشور بود در هیات مدیره ایرانسل و هلدینگ غول آسای ساتا که همان سازمان تامین اجتماعی نیروهای مسلح است هم حضوری جدی داشت. حالا محمودزاده به عنوان نماد مدیران پشتپردهای که با ورودش به هیات مدیره مخابرات ایران به ویترین میآمده برای ورود به وزارت ارتباطات باید با رجال سیاسی کلاسیکی مبارزه میکرد که همگی هم جوانتر از خودش نبودند. یکی از این گزینههای خاموش ولی پر بحث ابوالحسن فیروزآبادی بود.
فیروزآبادی طبیعتا به عنوان دبیر فعلی شورای عالی فضای مجازی شاید به نظر برسد در موقعیتی ممتاز از دید حاکمیت برای راهبری ارتباطات کشور قرار دارد. صندلی داغ این دبیرخانه پیش از این دو نفر دیگر از همین لیست طولانی یعنی محمد حسن انتظاری و مهدی اخوان را قربانی کرده بود ولی فیروزآبادی که خاستگاه امنیتی ناگسستنی با نظام دارد و ردپایش تقریبا در تمامی نیم قرن اخیر حاکمیت باقی است توانسته است فعلا ۶ سال در این سمت دوام بیاورد. در حالی که مبنای دولت روحانی بر کنترل نفوذ این شورا بود باز فیروزآبادی کجدار و مریز با این دولت و چالشهایش با بقیه ساختار قدرت به ویژه کارشکنیهای سمبولیک وزارت ارتباطات دولتهای روحانی کار کرد که او را هم مانند انتظاری و تقیپور در طیف اصولگرایان سنتی قرار میدهد ولی چالش او احتمالا دقیقا همینجاست. فیروزآبادی به طیفهایی از اصولگرایان نزدیکتر است که اکنون دیگر بر مسند قدرت نیستند و خودش هم نشان داده است نباید از او انتظار شمشیر از رو بستن علیه بقیه بازیگران قدرت را داشت پس شاید ریاست جمهوری آینده باید به گزینههای نزدیکتر، جوانتر و شاید رادیکالتری فکر کند. اینجا بود که نام گزینههایی همچون محمد صاحبکار خراسانی شنیده شد که حتی در این میان نام صاحبکار هم به گروه در حال رشد مشهدیهای قدرتمند نزدیکتر بود!
صاحبکار که اکوسیستم استارتآپی او را بیشتر به عنوان مدیرکل دفتر سیاستگذاری علم و فناوری سورنا ستاری ، معاون علمی و فناوری ریاستجمهوری، میشناسد سمتهای متعددی در این معاونت داشت ولی به تدریج با اوجگیری قدرت جهرمی و کشیده شدن طناب استارتآپها از دست ستاری به قوه قضاییه مهاجرت کرد تا به عنوان معاون برنامهریزی و نظارت راهبردی قوه قضاییه سوار قطار رییس جمهور آینده شود. ایدههایی مانند پردیس نوآوریهای قضایی هم داشت که هنوز چندان عملی نشده است ولی اگر رییس دنبال گزینهای جوان ولی کم سرو صدا برای آینده وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات باشد احتمالا او می توانست یک گزینه ایدهآل باشد هرچند فعلا شنیدهها او را به جانشینی رییس سابقش یعنی ستاری نزدیکتر میدانند تا نشستن بر صندلی جهرمی.
همه این گزینهها در وجوهی مانند خاستگاه امنیتی-نظامی ، تاکید بر کنترل فضای فناوری اطلاعات کشور و تکیه بر سطوحی از توان داخلی مشابه بودند ولی وقتی سونامی طرح صیانت از راه رسید اغلب این گزینههای در حال اوجگیری و دهها نفر دیگر که کمرنگتر مطرح بودند را به نظر میرسد موج خبری با خود برد و خاموش کرد تا گمانهزنیهای احتمالا به دو گزینه کاملا مشابه و در عین حال متفاوت برسد.
بازار فناوری اطلاعات ایران با محمد حسن انتظاری اصلا بیگانه نیست. کافی است نیمنگاهی به بیوگرافی نسبتا مفصل او در باشگاه مدیران ماهنامه پیوست شماره ۵۱ بیاندازید تا دریابید که برخلاف دیگر فینالیست یعنی عیسی زارعپور او دهها سمت دولتی و عمومی از شبکه علمی کشور گرفته تا هیات مدیره مخابرات قرار دارد ولی به لحاظ طیف فکری او بدون هیچ واسطهای پدر مکتب فکری مرکز تحقیقات مخابرات ایران است. بازمانده تیم شهید محمود قندی وزیر جوان همین وزارتخانه که طی دو دهه نه تنها نبض فنی بازار مخابرات و ارتباطات را در مشت دارد بلکه صدها مدیر سرشناس وزارتخانه و دهها شرکت بزرگ ارتباطی زیر دستش رشد کرده و بزرگ شدهاند. از همین رو بدنه کهنسال وزارت ارتباطات به خوبی انتظاری را میشناسد و مخالفت او با واگذاری مخابرات به این شکل و سازش نکردنش با تفکرات ارتباطی حسن روحانی، محمود واعظی و محمد جواد آذری جهرمی نشان میدهد کجای طیف عقیدتی ایستاده است. انتظاری به پاکدستی ، سختگیری و جزئینگری شهره است و همین که به عنوان عضو حقیقی در شورای عالی فضای مجازی حضور دارد نشان میدهد کجای داستان قدرت ایستاده است. او متولد ۱۳۳۰ است و اگر رییس جمهوری به دنبال ما به ازایی برای « وزیر جوان» باشد احتمالا گزینه اول نیست.
در مقابل عیسی زارعپور که متولد ۵۹ است فقط یک قدم با دهه شصتی شدن فاصله دارد و برای ترکیب سنتی سیاستسازان هنوز یک کتاب نیمه خوانده است. زارعپور که در ابتدای جوانی به ریاست مرکز رسانههای دیجیتال وزارت ارشاد در دولت مهرورزی رسید همواره از نبرد رسانهای گریخته و عمده صحبتهایش متوجه کارکردهای مثبت فناوری اطلاعات البته با تکیه بر سامانههای صرفا داخلی است. آنچه عیسی زارعپور را تبدیل به گزینهای احتمالی در این هزارتوی قدرت میکند بیش از آنکه سوابق یا صحبتهایش باشد قرابتش با تهیهکنندگان طرح صیانت از کاربران است که این روزها تبدیل به بحث شماره یک میان طرفداران آزادی ارتباطات بیناللملی و مخالفان آن شده است. حضور زارعپور در این جمع هرگز رسما و عمومی تایید یا رد نشده است ولی با آنچه در کارنامه و صحبتهای او درباره محدودیت استفاده از سامانههای بینالمللی، تمرکز بر سامانههای داخلی و «سالمسازی» فضای مجازی ایران دیده میشود با تمامی مبانی نظری این طرح همخوانی دارد. کارزارهای رسانهای گسترده توسط سایتهای جوان اصولگرا برای معرفی او به عنوان گزینه اصلی وزارت ارتباطات دولت سیزدهم هم نشان میدهد که طیف مسلط بر مجلس و احتمالا موتورهای طرح صیانت چقدر به این وزیر نسبتا جوان نزدیک ترند.
سیاسیشدن انتخابهای موجود و پررنگبودن طیفبندیهای سیاسی اصولگرایان قدیم و جدید بر سر وزارت ارتباطات باعث شده است که یک بار دیگر هم بخش خصوصی و فعالان تجاری در این انتخابها به حاشیه رانده شوند و تشکلهایی مانند سازمان نظام صنفی رایانهای بیشتر به یک موسیقی پس زمینه تبدیل شوند. گواه آنکه در ابتدای گمانهزنیها حتی اسم مدیریت تقریبا غیر سیاسی اپراتورها مانند بیژن عباسی آرند که مدیرعامل آکادمیک ایرانسل است هم شنیده میشد ولی هنگامی که تنشهای طرح صیانت به کشمکشهای سیاسی هم افزوده شد این طیف از فعالان سیاسی که تمایلی به خروج از فضای فنسالاری خود نداشتند هم به اغما رفتند.
پایان آنکه هرچند همه این گزینههای میتوانند در بده بستانهای میان فاصله تنفیذ تا تحلیف اشتباه در بیایند و چه بسا همگی ما با گزینههای غیرمترقبه و پیشبینی نشده رو به رو شویم ولی دست کم در این میان یک جریان آشکار است. وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات دیگر صرفا یک حیاط خلوت برای دولت نیست و انتخاب هر یک از این گزینهها در بحبوحه کارزار برای آزادی ارتباطات و اطلاعات در ایران میتواند سرنوشت و آینده فناوری اطلاعات و اینترنت را رقم بزند. دفتر شیک، زیبا و تاریخی وزیر در عمارت کلاهفرنگی وزارت ارتباطات به زودی شاهد انتخابی تاریخساز خواهد بود.