ِیک روز با محمدحسن انتظاری، دبیر پیشین شورای عالی فضای مجازی
اصولگرایی علیه بازیگری
۲ آبان ۱۳۹۶
زمان مطالعه : ۲۴ دقیقه
شماره ۵۱
تاریخ بهروزرسانی: ۵ تیر ۱۳۹۹
محمدحسن انتظاری یک اصولگرای تمامعیار نه به عنوان اصطلاح رایج سیاسی که به عنوان یک مرام اخلاقی است. دانشآموخته شریف و یک تهرانی اصیل از اعقاب حاجآخوند رستمآبادی که از روز نخست تاکنون بر سر تولید، خصوصیسازی و شفافیت در اداره ارتباطات و فناوری اطلاعات کشور مبارزه کرده و هیچ گاه نه از بیان حرفهایش ترسیده نه از رانده شدنهای متعددش آزرده شده است. روزگاری در جنگ بیسیمچی بوده و حالا در عالیترین شورای فاوای کشور عضو حقیقی است. احتمالاً سرشناسترین رئیس مرکز تحقیقات مخابرات و شاخصترین چهره ماهوارهای کشور پس از انقلاب به شمار میآید و همواره به دوست و دشمن بیپروا نظرش را گفته و حتی نوشته. حضورش در پشت سکان مهمترین نهاد فناوری اطلاعات کشور چندان دیری نپایید و رفتنش از شورای عالی فضای مجازی برای بسیاری نشانگر آغاز دورانی بود که در آن نه تنها صراحت ارج نهاده نمیشود که هیچ، مجالی هم برای تحمل نمییابد. این گفتوگو با وی در همان شورا انجام شد که حالا در آن عضو حقیقی است و نشان از تحمل او برای چرخش ایام دارد. میگوید تحمل کنار گذاشته شدن را دارد ولی طاقت نقش بازی کردن را نه
[caption id="attachment_48092" align="aligncenter" width="1007"] باورهای مذهبی نقش پررنگی در شخصیت و خاستگاه محمد حسن انتظاری دارد .[/caption] محمدحسن انتظاری متولد ۲۵ آبان ۱۳۳۰ تهران است در خیابان صفی علیشاه تهران. وقتی به شوخی اشاره میکنم از ویکیپدیایش میشود اینها را خواند تعجب میکند که دایرهالمعارف جهانی یک صفحه هم به نامش دارد. خانوادهاش نسل اندر نسل تهرانی هستند و بسیار متدین. پدربزرگش روحانی مشهور دوران ناصرالدینشاه است؛ یعنی حاجآخوند رستمآبادی که چه بسا اگر اهل تهرانگردی باشید مقبره زیبایش را در اختیاریه امروز دیده باشید. او در عهد قاجار امام جماعت آتشینکلام مسجد مروی بود. میشود افتخارش را به جدش آشکارا در حرفهایش دید: «پدربزرگم نه تنها به لحاظ مذهبی بلکه به لحاظ سیاسی هم شخصیت آگاهی بود و همیشه بحثش بود که مرحوم فضلالله نوری در مورد نفوذ جریانهای غربی به انقلاب مشروطه هشدار داده است. در کتابهای تاریخ هم میشود دید که حضرت امام (ره) زمانی که در قیطریه محبوس بودند به دیدن آرامگاه ایشان رفتهاند و سخن از پسندیدن مشی سیاسی ایشان توسط امام راحل بوده.» تهران بعدها که کمی بزرگتر شدیم، برای کسب و کار پدر که عطاری داشت، خانهای را که در شمیران بود فروختیم و آمدیم تهران. برای ما سر زدن به بستگان در شمیران خودش یک مسافرت یکروزه بود. جمع میکردیم که مثلاً برویم خانه عمهام. از سیدخندان تا بالای ضرابخانه عملاً بیابان بود. در حرف زدنش میتوان رد تهرانی بودنش را در این دید که هنوز وقتی صحبت از شمیران و چیذر و رستمآباد میشود میگوید: «هنوز هم از دهات اطراف بسیاری برای ادای احترام به آرامگاه پدربزرگم سر میزنند. ایشان نه تنها اولین امام جمعه مسجد سپهسالار تهران پس از ساختش بود بلکه خودش کشاورز هم بود و در شمال تهران که هنوز دهات بود زمینهای کشاورزی داشت؛ مثلاً مشهور است که وقتی یونجه و اینها به کسی میداد حتماً باید...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید