skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

بررسی حریم خصوصی دیجیتالی: برف پانخورده وجود ندارد

مینا پاکدل تحریریه

۸ آذر ۱۴۰۰

زمان مطالعه : ۲ دقیقه

شماره ۹۶

تاریخ به‌روزرسانی: ۱۸ آذر ۱۴۰۰

امکان ندارد آدم روی برف راه برود و ردپایی نماند. برای ما انسان‌ها برف پانخورده وجود ندارد، همان‌طور که کاربر اینترنتی وجود ندارد که داده‌هایش جایی ثبت نشده باشد. همه ما حریم خصوصی می‌خواهیم، اما در عین حال هیچ‌کدام‌مان حریم خصوصی نمی‌خواهیم، چون نه می‌توانیم و نه می‌خواهیم از دنیای دیجیتالی جدا باشیم. دنیای دیجیتالی به هر کدام از ما به‌ نوعی گره خورده است، با کار در فضای آنلاین، آموزش مجازی، ردوبدل کردن پیغام‌ها، استفاده از نقشه‌ها پشت ‌فرمان و غیره: لیستی که سر به فلک می‌کشد. در این میان داده‌های ما در فضای آنلاین از جمله در سایت‌ها، اپ‌ها، پوشیدنی‌ها و غیره ثبت و ضبط می‌شود، داده‌هایی که گاه از آنها محافظت می‌شود و گاه درز می‌کنند. اما داستان حریم دیجیتالی فراتر از حفاظت از داده‌هاست: حریم دیجیتالی یعنی محافظت از داده‌هایی که خواسته و ناخواسته در دنیای آنلاین به اشتراک گذاشته‌ایم، یعنی حق و حقوق ما. به عبارت دیگر مساله حریم دیجیتالی، حریم خصوصی فرد و نهادها و سازمان‌ها در فضای آنلاین است، فضایی که تبلیغات و بازاریابی‌اش کاربر را هدف گرفته است. در این پرونده می‌خواهیم نگاهی بیندازیم به چیستی حریم دیجیتالی، و سیر مفهوم «حریم» در تاریخ فناوری و قوانین وضع‌شده در کشورهای مختلف را مرور می‌کنیم. همچنین وضعیت فعلی بازاریابی را بررسی می‌کنیم و از رویکرد و نگرش‌های مشتریان و نقش اعتماد در اعتبار برند می‌گوییم. در نهایت به این مساله می‌پردازیم که آیا حریم دیجیتالی دغدغه گروه معدودی است و می‌تواند باعث شکاف بیشتر شود یا اخلاق دیجیتالی حرفی برای گفتن دارد؟

شما وارد سایت نشده‌اید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.

وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

این مطلب در شماره ۹۶ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۹۶ پیوست
دانلود نسخه PDF
https://pvst.ir/bc5
مینا پاکدلتحریریه

    کارشناسی ادبیات انگلیسی را که گرفتم دیگر مطمئن بودم کلمه‌ها را اگر در گفتار شفاهی کم می‌آورم، در نوشتار توی مشتم هستند و از لای انگشت‌هایم لیز نمی‌خورند. در آن سال‌ها ترجمه می‌کردم و ویرایش. در گیرودار پایان‌نامه ارشد فلسفه بودم که برای یکی از ویژه‌نامه‌های پیوست چند گزارش ترجمه کردم و قرار شد پاره‌وقت کار کنم. آن‌موقع‌ها دفتر پیوست خانه دوطبقه قدیمی‌ای بود که حیاطش درخت داشت، ایوانش بزرگ بود و آسمان معلوم. جای‌گیر شدم طبقه هم‌کف در اتاق میثم. در واقع او و مهرک بودند که به من چم‌وخم روزنامه‌نگاری را یاد دادند؛ اینکه چطور باید یادداشت و گزارش نوشت یا کنداکتور بست؛ چطور نباید ترسید و از قالب سفت‌وسخت آکادمیک بیرون آمد. حالا تقریبا ده سالی از آن روز اول می‌گذرد. در این سال‌ها با چند ماهنامه و فصل‌نامه دیگر و نشرهای مختلف همکاری کرده‌ام و همچنان و همیشه در پیوست مشغول بوده‌ام. اینجا محل کار من نیست؛ خانه من است و آدم‌هایش کسانی‌اند که تو را همان شکلی که هستی، می‌پذیرند، با همه ضعف‌ها و قوت‌ها، با همه روشنایی‌ها و تاریکی‌ها.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو