روز تولد شریک زندگیتان نزدیک است. با احتیاط گوشیتان را جستوجو میکنید تا یک جفت کفش را که امروز صبح شنیدید شریکتان درباره آن با خواهرش حرف میزد پیدا کنید. نام برند و رنگی را که او ذکر کرد به یاد دارید. امیدوارید این جفت کفش را بتوانید تهیه کنید و شریک زندگیتان را غافلگیر کنید. او میرود سراغ لپتاپ خانواده تا رسانههای اجتماعی را بررسی کند. با چهره کنجکاوی میپرسد: «عزیزم؟ آنلاین به کفشهای خانمها نگاه میکردی؟» خشکتان میزند و اتفاقها را در ذهنتان مرور میکنید تا بفهمید قضیه از چه قرار است. به اندازه کافی از فناوری خبر دارید و میدانید که او فقط یک تبلیغات هدفمند را دیده است اما از آن لپتاپ برای جستوجوی کفش استفاده نکرده بودید. چرا این تبلیغات را روی آن دستگاه دیده؟ آیا به این خاطر که محصولات مشابهی را در گذشته جستوجو کرده؟ آیا فقط تصادف است یا چیزی هشداردهندهتر؟ بخش پارانوییدتان به این فکر میکند که آیا گفتوگوهای تلفنی خانوادگیتان را الگوریتمهای مرکز داده عظیمی در دوردستها تحلیل میکند؟ حقیقت احتمالاً سادهتر است اما بیش از پیش بسیاری را آزار میدهد. اکثر سایتهای رسانههای اجتماعی و سایر سرویسهای آنلاین هر آنچه در قانون وجود دارد به کار میبندند (و گاهی فراتر از آن عمل میکنند) تا اطلاعات هرچه بیشتری درباره شما به دست آورند و همه جا و به هر طریقی که بتوانند فعالیتتان را ردیابی میکنند. سپس آنها با سایر طرفها شریک میشوند تا تبلیغاتی را نشان دهند که فکر میکنند شما به آن واکنش نشان خواهید داد- یا صرفاً گرایشهای خودشان را به شما میفروشند. یعنی اگر وارد حساب یک مرورگر یا دستگاه شوید (شاید با یک تب روی پروفایل اجتماعیتان و دیگری روی یک سایت خرید یا موتور جستوجو)، تبلیغاتی مطابق جستوجوهای قبلیتان مشاهده خواهید کرد- حتی روی دستگاههای دیگر. اگر دستگاهی را با دیگران به اشتراک...