skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

سال ِتماشای ِمدید

۷ اسفند ۱۳۹۹

زمان مطالعه : ۳ دقیقه

شماره ۸۸

تاریخ به‌روزرسانی: ۱ شهریور ۱۴۰۰

سوم اسفند ماه از سال نود و هشت که کوله‌ام را جمع کردم و به خانه آمدم و آمدم که آمدم. این شد سرآغاز قرنطینه. صبح فردایش دقیقا همین‌جایی نشسته بودم که الان نشسته‌ام و این یادداشت را می‌نویسم. نمای پنجره رو به حیاط است. درخت گردویی لخت و عور میان حیاط با چند برگ زرد ماسیده از پاییز بر روی شاخه و انبوهی از برگ‌های پلاسیده در باران بر خاک باغچه و چند قدم آن‌سوتر درخت اناری که انبوهی است از شاخه‌های تکیده و خشک اما می‌دانم که قرار است انار باشد. آن روز در این فکر بودم که این یک‌ماه و نیم قرنطینه را چطور باید دوام آورد؟ یعنی غایتی که برای این ماجرا می‌دیدم، بعد از تعطیلات عید بود. چرا این‌قدر زود؟ چون مبتلا به خوش‌خیالی مزمن بودم. نیاز به شرح سالی که گذشت نیست، تصور کن از یک سوی جوی نیم‌متری پریده باشی، از جاکنده‌ای اما به آن‌سو نرسیده متوجه می‌شوی که جوی سه متر است! این چکیده قرنطینه بود.
از قاب پنجره، جوانه زدن، رُستن، روییدن، برگ‌های رسیده و باران بهاری دیدم. گردو شدن شکوفه‌ها و رویش گل‌های انار تا چیدنشان و افتادن گردوها و سرانجام دوباره خزان. از زمستان تا زمستان دیگر را در قاب پنجره تماشا کردم و شاید هیچ سالی از زندگی، این همه صرف «تماشا» نشده بود. اگر بخواهم سال قرنطینه را اسم بگذارم، انزوا و تماشا مهم‌ترین کلماتی است که به ذهنم می‌آید.
تماشا، با «نظر» انداختن فرق دارد. نظر، اتفاقی گذراست اما «تماشا» یک خط مدید است. وقتی مشغول تماشای چیزی هستیم، از دیگر چیزها پرهیز داریم که مبادا مزاحم تماشایمان شود. مثل وقتی مشغول تماشای فوتبال هستیم و اگر کسی صدا کند به گوشمان می‌رود اما به جانمان نمی‌نشیند. اگر رهگذری از مقابلمان عبور کند، تقلا می‌کنیم که یا زاویه دید را تغییر دهیم یا رهگذر را دور کنیم، چرا؟ چون تماشا باید خط ممتد باشد.
اما سالی که گذشت، خصیصه دیگری هم داشت. شاید هیچ همنشینی‌ای، دشوارتر از هم‌نشستن با «خود» نیست. از بس تحمل‌ناپذیر است که تا با خودمان تنها باشیم؛ ناگزیریم موبایل برداریم یا تلویزیون روشن کنیم و فیلم ببینیم و خلاصه به حیله‌ای از دست «خود» نجات پیدا کنیم. اما «خود» مانند معاشری سمج است که به هر بهانه از او جدا بشویم از راه دیگری خودش را به ما قالب می‌کند؛ اما زود با هم به آشتی رسیدیم. همنشین بدی نیست اگر از باب ِآشتی با او وارد معاشرت شویم.
محصول این تماشا و با خود نشستن، انبوهی است از دیده‌ها، خوانده‌ها، نوشته‌ها و یادداشت‌های متنوع. از جمله آنکه برای اولین بار در عمر سپری شده، امسال به طور منضبط و مستمر، یادداشت‌های حقوقی نوشتم که همه در پیوست منتشر شد. هیچ سالی نوشتن چنین در برنامه اصیل زندگی‌ام نبود و مشتاقم با قرنطینه و بی‌قرنطینه، از این پس نیز چنین بماند. سال‌های تاکنون، یک به یک سپری شده‌اند اما شاید سال قرنطینه، سالی بود که بیش از سپری شدن، ماندنی شد، چیزی مانند درخت کاج حیاط که بهار و خزانش سبز بود. رویش‌های امسال، هست که هست که هست.

این مطلب در شماره ۸۸ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۸۸ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/9le

0 نظر

ارسال دیدگاه

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

*

برای بوکمارک این نوشته
Back To Top
جستجو