مدیرعامل AlphaTON Capital: تلگرام بزرگترین اکوسیستم وب۳ جهان است
اپلیکیشن محبوب تلگرام که فعالیت خود را در زمان وب ۲.۰ آغاز کرد امروز نه…
۲۸ آبان ۱۴۰۴
۲۸ آبان ۱۴۰۴
زمان مطالعه : ۸ دقیقه

تحول ناشی از هوش مصنوعی دیگر در سطح «ابزارهای هوشمند» متوقف نمیشود؛ این فناوری در حال تبدیلشدن به عاملی ساختارشکن است که بنیان مدلهای کسبوکار، شیوه تصمیمسازی و حتی نقشهای سازمانی را دگرگون میکند. ورود هوش مصنوعی به ساختار شرکتها نه یک انتخاب فناورانه، بلکه یک ضرورت بقای سازمانی است؛ ضرورتی که اگر از سوی رهبری سازمان هدایت نشود، همان مسیری را طی خواهد کرد که بسیاری از نوآوریهای واژگونکننده طی تاریخ پیمودهاند: جابهجایی مرز صنایع، حذف بازیگران قدیمی و خلق قدرتهای تازه. هوش مصنوعی پیش از آنکه یک محصول باشد، یک تغییر پارادایم است؛ تغییری که بیتوجهی به آن میتواند برای شرکتها هزینههایی بهمراتب بزرگتر از عقبماندگی تکنولوژیک در پی داشته باشد.
در رویداد AI Summit 2025، در دانشکدگان مدیریت دانشگاه تهران، با دیدگاههای مختلف تصویری جامع از آینده سازمانها در عصر هوش مصنوعی شکل گرفت. برای بسیاری از مدلهای کسبوکار، این سخنرانیها روشن کرد که ورود به عصر هوش مصنوعی اغلب نیازمند بازطراحی بنیادین، گاهی از نقطه صفر است و موفقیت چنین تحولاتی بدون پذیرش نقش حیاتی مدیرعامل در هدایت و پیشبرد نوآوری واژگونکننده و خلقکننده تکنولوژیهای دیگر، غیرممکن خواهد بود.
پوریا حداد، مدیرعامل فیلاگر و سرپرست هوش مصنوعی کرمان موتور، سخنان خود را با پرسشی کلیدی آغاز کرد: «چطور میتوان هوش مصنوعی را از صفر وارد یک کسبوکار کرد؟» او با تکیه بر تجربه سالها فعالیت در استارتآپهای هوش مصنوعی و همکاری با سازمانهای بزرگ، توضیح داد که برخلاف تصور مدیران، مهمترین مسئله سازمانها کیفیت و نوع دادههایی است که در اختیار دارند. بسیاری از شرکتهای بزرگ از خودروسازی تا لوازم خانگی تصور میکنند دادههای ارزشمند دارند، اما هنگام ورود تیم AI مشخص میشود که بخش قابلتوجهی از دادهها ناقص، پرنویز یا اساساً بیاستفاده است.
پوریا حداد «نقطه صفر» ورود سازمانها به هوش مصنوعی را جمعآوری دادههای حیاتی دانست؛ دادههایی که بسیاری از شرکتها حتی از ضرورت آنها آگاه نیستند. او توضیح داد که مدیران معمولاً انتظار دارند در ابتدای مسیر خروجی ملموسی ببینند، و همین نگرش باعث شکلگیری دو ترند اصلی و پولساز در ایران شده است: اتوماسیون فرایندهای سازمانی که بازگشت سرمایه سریعی دارد و کاستومسازی مدلهای زبانی سازمانی که نیازهای تخصصی مانند جستوجوی صوتی تعمیرکاران در دادههای فنی را پوشش میدهد. حداد تأکید کرد که پس از شش ماه و ارائه خروجیهای اولیه، زمان شروع «کارهای جدی» فرا میرسد؛ یعنی آموزش مدلهای اختصاصی با دادههایی که تازه جمعآوری شدهاند. او همچنین هشدار داد که پنجره فرصت استفاده از مدلهای زبانی محدود است و سازمانها باید با برنامهریزیهای کوتاهمدت و چابک وارد این رقابت شوند.
سینا فایزی، بنیانگذار هوشلاین، سخنان خود را با معرفی هدف این رسانه آغاز کرد و توضیح داد که مأموریت اصلی هوشلاین اطلاعرسانی و آموزش عمومی درباره هوش مصنوعی است. فایزی به یکی از چالشهای اصلی AI، سوگیری یا بایاس در مدلها پرداخت: یک خطای کوچک در مدلهای هوش مصنوعی میتواند اثرات دومینویی ایجاد کند و حتی به بحرانهای جدی منجر شود. او با اشاره به نمونه معروف سیستم استخدام آمازون توضیح داد که مدل غربالگری نیروی انسانی این شرکت زنان را بهطور سیستماتیک رد میکرد و دلیل آن سوگیری ناشی از دادههای گذشته بود.
او سپس به تأثیر هوش مصنوعی بر سیاست و انتخابات اشاره کرد و گفت که در انتخابات آینده آمریکا، AI یکی از عوامل تعیینکننده جهتگیری رایدهندگان خواهد بود، زیرا هر مدل دادهها، فاندرها و فرهنگ خود را دارد و میتواند جهتگیریهای پنهان ایجاد کند. فایزی اقدامات شرکتهای بزرگ مانند مایکروسافت، IBM و متا برای مقابله با بایاس را معرفی کرد و تأکید کرد که ابزارهای ارزیابی عدالت الگوریتمی میتوانند مدلهای عادلانهتر و قابل اعتمادتر ارائه دهند.
او با استناد به گزارش ۲۰۲۵ IBM گفت که ۷۳٪ سازمانها بزرگترین چالش خود در AI را «اعتماد» و ۶۴٪ مدیران را رفتارهای غیرقابل توضیح مدلها نگران کرده است. بنیانگذار هوش لاین توضیح داد که کیفیت پاسخهای مدلها وابسته به نوع پرسش است و میتواند بایاسهای پنهان ایجاد کند. او روشهای سادهای برای شناسایی سوگیری در مدلها مانند بررسی پاسخها در شرایط چالشبرانگیز ارائه کرد.
همچنین فایزی تأکید کرد که هدف هوشلاین افزایش سواد هوش مصنوعی و مهارت تشخیص خطا، بایاس و پاسخهای اشتباه در کاربران است و هشدار داد که تکیه بیش از حد بر پاسخهای سریع مدلها بدون تحقیق میتواند پیامدهای جدی داشته باشد.
ایوب محمدیان، هیات علمی دانشکده مدیریت دانشگاه تهران، در سخنرانی خود هوش مصنوعی را فراتر از یک فناوری صرف معرفی کرد و آن را یک پارادایم شیفت بنیادین دانست که مدلهای کسبوکار، تصمیمگیری سازمانی و حتی شیوه تفکر مدیران را بازتعریف میکند. به باور او، نگاه ابزارمحور به هوش مصنوعی برای صرفهجویی در هزینه یا بهبود فرایندها هرچند ضروری است، اما کافی نیست و این فناوری باید بهعنوان یک سیستم عامل سازمانی جدید دیده شود که میتواند از مرحله تفکر تا عملکرد نهایی کل کسبوکار را بازطراحی کند. محمدیان تأکید کرد که بدون بازنگری اساسی در مأموریتها و مدلهای کسبوکار، سازمانها تنها رشد خطی خواهند داشت و از فرصتهای تحول نمایی باز خواهند ماند.
او با اشاره به نمونههای جهانی نشان داد که مدلهای زبانی و هوش مصنوعی دیگر صرفاً ابزار پاسخگویی نیستند؛ بلکه توانمندی متقاعدسازی و خلق نیازهای جدید را دارند و میتوانند الگوهای رفتاری و تصمیمات انسانی را تغییر دهند. در این مسیر، محمدیان بر ضرورت تعیین مرزهای تصمیمگیری بین انسان و الگوریتم تأکید کرد و با مثال نتفلیکس توضیح داد که چگونه سازمانهای موفق نقش انسان را به نظارت و مدیریت اخلاق داده محدود میکنند و فرآیندهای روتین را به مدلهای هوش مصنوعی میسپارند.
محمدیان برای عملیاتی کردن این تحول، «هفت خان کسبوکار با هوش مصنوعی» را معرفی کرد که شامل تغییر مدل ذهنی مدیران، بازنگری استراتژی، شخصیسازی تجربه مشتری، تبدیل زنجیره ارزش به چرخه یادگیری و بازتعریف KPIها میشود. او نقشه راهی ۹۰ روزه ارائه کرد که در آن سازمانها ابتدا باید تصمیمات پرتکرار را شناسایی کنند، سپس پروژههای کوچک قابل اجرا را پیاده کنند و در نهایت بازطراحی مدل کسبوکار و فرایندها را آغاز کنند. پیام کلیدی سخنرانی محمدیان روشن بود: آینده متعلق به سازمانهایی است که داده، مدل و یادگیری مستمر را محور استراتژی خود قرار دهند و تصمیمات کلیدی خود را بر اساس هوش مصنوعی بازطراحی کنند.
کامران باقری، بنیانگذار اسمایلینو، در سخنرانی خود هوش مصنوعی را فراتر از یک فناوری معرفی کرد و آن را یک نوآوری واژگونکننده و عنصر فناوریساز دانست که قادر است مرزهای صنایع را بازتعریف کند و تغییراتی بنیادین در مدلهای کسبوکار، تصمیمگیری و خلاقیت سازمانها ایجاد کند. به گفته او، هوش مصنوعی میتواند به فارسی محاورهای صحبت کند، اطلاعات عظیم را پردازش کند، هویت سازمانی پیدا کند و حتی در برخی حوزهها به تصمیمگیری مستقل برسد. ویژگیهایی که هیچ ابزار پیشین و حتی بسیاری از تواناییهای انسانی قادر به انجام آن نیستند. این پدیده، به جای بهبودهای خطی و افزایش بهرهوری محدود، فرصت بازآفرینی صنایع و خلق بازارهای جدید را فراهم میآورد، همانطور که گوشی هوشمند یا اپاستورها صنعتهای کامپیوتر، سرگرمی و تجارت الکترونیک را دگرگون کردند.
برای روشن شدن اهمیت این تحول، باقری به تجربه تاریخی کوداک اشاره کرد که با وجود اختراع دوربین دیجیتال، به دلیل ناتوانی در تغییر مدل کسبوکار خود از صحنه رقابت حذف شد. او تأکید کرد که مشکل کوداک نادانی نبود؛ بلکه مقاومت سازمانی و ساختاری در برابر تغییر، مانع اصلی بود. بسیاری از سازمانهای امروز نیز با چنین چالشی مواجهاند، زیرا سیستمهای استخدام، فرهنگ سازمانی، نظامهای تشویقی و فرایندها بر اساس مدلهای قدیمی طراحی شدهاند و هر تغییر بنیادین، نوعی انقلاب داخلی محسوب میشود.
باقری در ادامه نقش مدیرعامل و هیئتمدیره را حیاتی دانست و تأکید کرد که رهبری تحول باید از بالاترین سطح سازمان آغاز شود. مدیرعامل باید روایت سازمانی هوش مصنوعی را بسازد، مسیرهای پرسرعت برای پروژهها تعریف کند و در مواقع ضروری قواعد و فرهنگ موجود را زیر پا بگذارد. او افزود که مدیران باید هم توانمندیهای جدید را وارد سازمان کنند و هم مقاومت ذینفعان که گاهی منطقی به نظر میرسد را مدیریت کنند. نتیجهگیری باقری روشن بود: بدون تعهد، حمایت و هدایت مدیرعامل، هیچ تحول جدی با هوش مصنوعی در سازمانهای بزرگ امکانپذیر نخواهد بود