توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
برای انسانها: ۱۳ اسفند ۱۳۸۷- مجمع عمومی شرکت مخابرات ایران. هنوز صدای اعتراض سهامداران خرد در گوشم میپیچید وقتی نسبت به عملکرد دولت در خصوصسازی مخابرات اعتراض داشتند و هر بار که میپرسیدند فلانجا چرا اینطور شد و بهمانجا چرا آن کار را کردید، این حمید پورمحمدی بود که تاکید میکرد «من» اینطور تشخیص دادم. «من» این کار را میکنم. «من» آن کار را نمیکنم…
معاون آن روزهای وزارت اقتصاد و دارایی که ریاست مجمع را بر عهده داشت، امروز معاون سازمان برنامه و بودجه است؛ اما دیگر صدایی از او درباره مخابرات- یا دیگر شرکتها و کارخانههای دولتی واگذارشده در آن دوره- شنیده نمیشود. او دیگر سینهاش را جلو نمیدهد و «من» نمیگوید و البته طبیعی است که نتواند در برابر کارگران هفتتپه، هپکو، آذراب، کشت و صنعت مغان، فولاد اهواز و غیره سینه سپر کند. نه او و نه دیگر مدیران ارشد آن دوران به مجمع عمومی شرکت مخابرات ایران نمیرود تا صدای اعتراض بازنشستگان این شرکت را بشنوند. همه چیز تمام شده است. کارخانهها و شرکتها واگذار شدهاند، دولت پولش را گرفته و خرج کرده و این میان دهها هزار کارگر و کارمند هستند که باید به دنبال حقشان بدوند.
برای دولت: در این سالها که توفان خصوصیسازی به راه افتاده سخنهای بسیاری در بد بودن «انحصار» گفته شده؛ اما کسی به این سوال پاسخ نمیدهد که «انحصار دولتی بدتر است یا انحصار خصولتی؟» بارها و بارها در مذمت «مدیریت دولتی» گفتهاند؛ اما نگفتهاند که همین مدیریت دولتی بود که چندین دهه، ارتباطات را در کشور ایجاد کرد و گسترش داد و در مقابل، این مدیریت «خصولتی» بود که ارج و آزمایش را به روزگار فعلی رساند. مدیری که باید به وزیر، سازمان بازرسی، مجلس و رسانهها پاسخگو باشد و به فکر ارتقا در سیستم است بهتر کار میکند یا کسی که به هیچجا پاسخگو نیست، امروز در شرکت «الف» است و فردا بدون توجه به عملکردش در شرکت «ب» مدیر میشود؟
برای خصوصیسازی: مرور ساده روند واگذاری شرکتهای دولتی به بخش خصوصی در دو کشور روسیه و آلمان نشان میدهد «آزادسازی» پیششرط مهمی خصوصیسازی است. پس از آن، قدرتمند شدن بازار سرمایه، دقت در واگذاری و پرهیز از عجله است و در نهایت، روش حمایت و نظارت. آیا در واگذاری شرکت مخابرات ایرانْ این فرایند طی شد؟ پس از گذشت ۱۰ سال از آن روزها شاید لازم است دوباره یادآوری کنیم در بخش ثابت، انحصار دولتی تبدیل به انحصار خصولتی شد. تعریف درستی از شبکه مادر مخابراتی داده نشد و پروانهای برای مخابرات نوشتند که به قول یکی از منتقدان «پروانه نیست، عقاب است» و در نهایت، همه چیز در کمتر از دو سال به پایان رسید. بازار بورس ایران در آن زمان آنچنان ضعیف بود که حتی نرمافزارش نمیتوانست پاسخگوی معامله پنج درصد سهام مخابرات باشد. تکلیف بسیاری از موضوعات روشن نشد و همینها شدند ریشه اختلافات آینده. پس از همه این اشتباهات، دولت تا توانست در کار خریداران دخالت کرد و دست از آنچه فروخته برنداشت تا امروز، خریداری که باید پاسخگوی عملکرد خود باشد،
طلبکار دولت شود.
برای تاریخ: وقتی سیل به راه میافتد، هرچه بر سر راهش باشد در هم میشکند و با خود میبرد. سیل نابود میکند و به پیش میرود تا سرانجام در دشتْ آرام گیرد. کسی را جرات ایستادن در برابر سیل نیست. سال ۱۳۹۸ است و به نظر میرسد سیل خصوصیسازی در دشت آرام گرفته است. خرابیهای آن نمایان شدهاند و والدین و دایههای خصوصیسازی، یتیم شکست را رها کردهاند. حالا آنچه را سالها پیش زمزمه میکردیم و در لفافه میگفتیم میتوانیم بر بامها فریاد بزنیم: خصوصیسازی مخابرات- حداقل با روشی که انجام شد- از اساس اشتباه بود.