توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
سرمقاله آرش برهمند، سردبیر ماهنامه پیوست
شاید جوامع به سان انسانها نباشند، ولی خود من همواره عمیقترین تصمیمات زندگیام را در میانه سرماخوردگیهای بیشمار گرفتهام. تصمیمهایی کلیشهای ولی به طرز خندهداری موثر؛ مثلاً اینکه یک پوسته قدیمی را رها کنم و به خانه بعدی بروم. یک رابطه موریانهخورده را در هم بشکنم یا بیشتر بر سلامت و استراحت خودم تمرکز کنم. حتی کارهای سطحی و دلپذیری مثل خریدن یک هدفون بیجهت گران یا تلویزیون دوم برای اتاق خواب هم اگر سرما نمیخوردم شاید هرگز انجام نمیشد، چون ریتم زندگی عادی ما به ندرت اجازه میدهد به جنبه دیگری از زندگیمان به جز کار توجه کنیم و هیچ فرصتی برای برقراری تعادل میان کار و زندگی بهتر از وقتی نیست که یک آنفلوانزای مرگبار اهمیت زنده ماندن را در برابر چشمان ما قرار میدهد.
نمیشود این شرایط انسانی را به راحتی به جریانهای اجتماعی و جمعی نسبت داد ولی این بار که نه به لطف سرماخوردگی، که از ترس آن خانهنشین شده بودیم دستکم سه خردهجریان جمعی فناوری برای سه نسل متفاوت از جامعه ایران توجه مرا به خود جلب کرد:
نوجوانان/ اینستاگرام: هرچند سالهاست که اینستاگرام به عنوان رسانه محبوب طبقه جوان و نوجوان ایران تثبیت شده ولی واقعیت این است که تازه در قرنطینه اخیر بود که ظرفیتهای رسانهای واقعی اینستاگرام فعال شد و در کنار امواج بلند عوامفریبی و عوامپسندیاش، توانست به یک رسانه تعاملی بازیگر بین لایههای مختلف اجتماعی تبدیل شود. در هیاهوی لایوهای میلیونی و استوریهای زننده بالاخره بخش بزرگی از طبقات فعال فرهنگی و اجتماعی پا به عرصه پخش زنده عمومی گذاشتند و این بالاخره فضا را باز کرد تا بخشی از نخبگان جامعه هم به رسانه مسلط نسل جدید به صورت جدی پا بگذارند. تعطیل شدن همایشها، رویدادها، شبکهها و مهاجرت عمومی به تنها شبکه اجتماعی جهانی و فیلترنشده ایرانی نشان داد دیگر توییتر با همه سندیت و جدیتش به دلیل فیلترینگ، در ایران توان رقابت با پتانسیلهای اینستاگرام را ندارد.
میانسالان/ تلگرام: جامعه میانسال ایران پس از فیلتر شدن تلگرام هرچند به هر زحمتی بود به این رسانه متصل ماند، ولی هرگز دوران اوج راحتیاش با فضای آنلاین را تجربه نکرد چون سایر پلتفرمها یا چندان همهگیر و متنوع نبودند یا ماهیت رسانهای-پیامرسانی تلگرام را نداشتند، پس یک قدم در فضای دیجیتالی خود عقب رفتند. ناگزیری آنها از بهرهگیری از پلتفرمهای پیچیدهتر و حیاتیتری مانند کار، آموزش، خرید و سفارش آنلاین، آنها را از بیگانگان دیجیتالی به سرعت به مهاجران دیجیتالی تبدیل کرد به خصوص که از یک سو این قشر از جامعه به دلیل گروه سنی بیماران بیشتر در معرض خطر مستقیم و بیماریهای زمینهای بودند و از سوی دیگر بالاخره قرنطینه آنها را با نسل بعدی خانواده در یک سلول حبس کرده بود. نتیجه اینکه این نسل که بسیاری از آنان صاحبان تفکر و سرمایه کشور هستند بسیار فناوریآموختهتر از قبل از قرنطینه خارج خواهند شد.
جوانان/ توییتر: بزرگترین دامنه جمعیتی حال حاضر ایران که بخش وسیعی از نیروی کار تخصصی امروز را تشکیل میدهد متولد میانه دهه 50 تا انتهای دهه 60 هستند که از یک سو تسلط کافی بر زبان انگلیسی و ابزارهای فناوری دارند و از سوی دیگر چندان هم بازنمایی شخصی و همهگیری از خودشان در شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام ندارند. پیرنگ سیاسی، خبری و البته پیچیدهتر توییتر برای آنها جذابتر است و طی رکودها و بحرانهای متعدد توانسته بودند بخشی از سبک زندگی خود همچون مهمانی، سفر، کافهگردی و رستورانگردی را به رغم فشارهای اجتماعی، محدودیتهای فرهنگی و تهدیدات اقتصادی حفظ کنند و این گروه ذاتاً با فرهنگی جهانوطنتر رشد کردهاند که به واسطه آن سبک و سنگین کردن مهاجرت همواره بخشی از دغدغههایشان بوده است. از دست رفتن همان سبک زندگی جهانی در پی سالی مملو از استرس اقتصادی و روانی برای این طبقه خلاق شهری میتواند پس از خروج از قرنطینه تبعات سنگینی داشته باشد. باید منتظر نشست و دید.