در طول تاریخ، هر انقلاب فناورانه با مقاومت، تردید و نگرانی همراه بوده است. از…
۸ تیر ۱۴۰۴
برای نگارش این یادداشت، تجربهها و مشاهداتی را که از همسرمایهگذاری در استارتآپها داشتهام مرور میکنم. نامهایی را به یاد میآورم که سر میزهای مذاکره با حرارت و اشتیاق از علاقهشان به سرمایهگذاری مشترک میگفتند و در عمل صندلیهایشان برای تصمیمهایی که باید گرفته میشد خالی میماند. و در مقابل، آنهایی را پیش چشم قرار میدهم که به دور از هیجانزدگی درباره چگونگی ایفای نقش در سرمایهگذاری مشترک صحبت کردند و پای حرفهایشان ایستادند.
انسانهای هوشمند و سازمانهایی که چنین مدیرانی در آنها حضور دارند، مدام در حال یادگیری هستند. همسرمایهگذاران نیز در یک دهه گذشته، از یکدیگر بسیار آموختهاند. در اندوختههایشان هم خاطرات خوش دارند و هم تجربههایی از جنس عبرت.
در ایران ما نهادهای سرمایهگذار خطرپذیر عمری اندک دارند و هنوز نتوانستهاند مزه خروجهای بزرگ را بچشند. تجربه و دانش ضمنی مدیران کلیدی این شرکتها، که بهمرور حاصل میشود با خروج اجباری یا خودخواسته ایشان از شرکت یا کشور، منجر به رسوب کردن در سازمانشان نمیشود.
انگشتشمار VCهایی داریم که ثبات لایه سهامداری و هیاتمدیرهشان، منجر به متعهد ماندن و صبوری و پایداری در سرمایهگذاریهای گذشتهشان شده باشد. کافی است یکی از سرمایهگذارها بدعهدی کند تا دیگر سرمایهگذارها و ذینفعان استارتآپ آسیب ببینند.
استادی جامعهشناس تحلیل میکرد که فقر ما در انجام کارهای تیمی و نچشیدن مزه انتفاع از همکاریهای مشترک، از پشت نیمکتهای دبستان تا زمان نشستن بر صندلیهای مدیریتی با ما میآید. از این رو، گاهی با اصرار بر قبولاندن خواستههای خود، شرطهایی را به توافق سرمایهگذاری تحمیل میکنیم که میدانیم نفع استارتآپ و دیگر سرمایهگذارها را تحت تاثیر قرار میدهد. در بازار رقابتی، درباره این شرطها میشود مذاکره و توافق کرد. اما در بازار محدود و با بازیگران ناوارد و کمتجربه، خلاف این امر بارها رخ میدهد.
در همسرمایهگذاری، به بلندنظری و پیش چشم قرار دادن مداوم چشمانداز مشترک نیاز است. هرگاه بنیانگذارهای استارتآپ و سرمایهگذارها جز این کردهاند، آسیب دیدهاند. دادن امتیاز و نادیده گرفتن برخی چیزها، لازمه حرکت رو به جلو در مسیر پرابهام است. حل مسالههای ناشناخته و به سلامت گذر کردن از مههای گاه طولانی محیط کسبوکار و رفتارهای عجیب رگولاتورها، جز با همفکری ممکن نیست. باید مدام یادمان باشد که مساله استارتآپ، مساله همه ماست و همگی سوار یک قایق هستیم. گاهی یادمان میرود که همگی پوست در یک بازی داریم و در زمان دشواری، کنار گود میایستیم. وسط این گود، سرمایهای است که گذاشتهایم و داراییای که با آن به دست آمده است.
یادمان هست که مدیران اجرایی مسئول امور اجرایی شرکت و هیاتمدیره مسئول تصمیمگیریها هستند، اما همه ایشان در چارچوب دانش و تجربه گذشته خود فکر و عمل میکنند. زیاد پیش میآید که مسالههای پیش روی کسبوکار، جدید است و تیم مدیریتی آن را پیشتر تجربه نکرده. پیدا کردن بهترین راهحل و پای ریسکهای اجرایی آن ایستادن، نیازمند همافزایی سرمایهگذارها و مدیران شرکت است. این همافزایی از ایفای درست نقش سرمایهگذار و کنار هم گذاشتن منابع فکری و دسترسیهایی که دارند حاصل میشود. همسرمایهگذاری یعنی باور به اینکه یک به علاوه یک میتواند خیلی بیش از دو باشد.
سرمایهگذارها و مدیران استارتآپ نیاز دارند شناسایی کنند که چه کسانی همسرمایهگذارهای خوبی برای هم هستند و کدام تفاوتهایشان عامل پیشرانی کسبوکار است. اگر ارزشهای سازمانیشان با هم ناسازگار است، در آینده دچار تعارضهایی میشوند که به کسبوکار آسیب میزند. هر کدام مزیتهایی دارند که میتواند به رشد کسبوکار و حل مسالههای آن کمک کند. امروز، با مرور پیشینه سازمانی و سابقه مدیران سرمایهگذار، میشود فهمید که کدام همسرمایهگذاریها شانس موفقیت دارند و کدام یک به مساله برمیخورد. مهم همان باور است که، یک به علاوه یک میتواند خیلی بیش از دو باشد.