توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
کتابهای مصور یا همان کمیکبوکهای مشهور در سالی که گذشت مرزهای اقتصاد هالیوود و سینمای جهان را با هم جابهجا کردند. در میانه همهگیری اخیر، داستانهای ابرقهرمانی کمپانی مارول به تنهایی نزدیک به ۲۳ میلیارد دلار آمریکا فروخت و اگر اعداد فروش خانگی و نزدیکترین رقیب یعنی دیسی را هم اضافه کنیم، رقم آن حتی خیرهکنندهتر هم میشود، ولی ابرقهرمانان همیشه هم چنین پولدار نبودهاند.
وقتی در میانه دهه پنجاه عصر طلایی این داستانهای تخیلی سپری شده بود یک روانشناس کودک به نام فردریک ورتهام کتابی به نام وسوسه معصومیت نوشت که سنگینترین دوران سانسور و فشار سیاسی و فرهنگی را بر داستانهای مصور تحمیل کرد. در نهایت همین کمپانی مارول و دبیر نابغهاش استن لی افسانهای که میدانستند هرگز با چنین شخصیتهای تکبعدی، باسمهای و سادهای اقتصاد بازار کمیکها تکان نخواهد خورد دست به خلق شخصیتهای پیچیدهتر، ویرانتر و طبیعتاً واقعیتری برای ابرقهرمانها زدند که عصر مدرن کمیکها را رقم زدند. این فروشهای نجومی نتیجه همان نبرد میان فرهنگ مدرنتر و واقعیتر با سانسوری گسترده و سنتی است. در نهایت پول بود که برای همیشه این مرزها را پاک کرد.
قدرت بازار در این شماره بار دیگر در ماجرای شرکتهای پخش آنلاین ایران نمود یافته است. متمولترین بازیگران بازار تلویزیون اینترنتی هم شکست خوردند ولی در نهایت خاندان شکوری- فضلاللهی که سرجمع طی دو نسل نیم قرن ریشه در اقتصاد بازار فناوری ایران دارند با جادوی قدرت بازار به مقابله با انحصار ذاتی صداوسیما رفتهاند. آنچه سه سال پیش چند سایت تماشای آنلاین محصولات قفلشکسته خارجی بود طی سالهای کرونا تبدیل به مهمترین ابزار و البته تهدید مرزهای فرهنگی جمهوری اسلامی در روایتهای مختلف شده است.
از سویی فیلیمو، نماوا و دیگر خردهبازیگران این عرصه بدون حمایت رسمی حاکمیت و فقط با استفاده از خلل و فرجهای قانونی توانستهاند مرزهای فرهنگی حاکمیت را برای اولین بار به شکل طبیعی از مرزهای صداوسیما فراتر ببرند. جا افتادن آنها به عنوان وسیلهای کارآمد و نسبتاً ارزان برای رسیدن به محصولات فرهنگی در دوران کرونا بالاخره طبقه متوسط شهری را به نحو محسوسی به آثار سینمایی و سریالی امروزی فارسی علاقهمند کرده ولی این همه ماجرا نیست. لازمه این جذابیت و فروش بیشتر توجه به شرایط واقعی تولید و نزدیک کردن آن به ذائقه و سلیقه عامه است چون دیگر از تسلط انحصاری صداوسیما در این عرصه خبری نیست و فیلیمو باید محصولاتی را پیش چشم مخاطب بگذارد که بتواند با جذابیتهای سایتهای دانلود بیشمار، ماهواره و چاه بیپایان اینستاگرام رقابت کند. بازی کردن این رقابت در مرزهای عقیدتی و سیاسی نظام آسان نیست و همینجاست که توسعه و تهدید در برابر هم قرار میگیرند.
تاکنون ساترا توانسته بود با ایستادن در برابر تسلط صد درصد صداوسیما و جدا کردن ملاحظات پخش از تولید کمی این نبرد را به تاخیر بیندازد ولی میتوان حدس زد که در نهایت رقابت این پلتفرمها با صداوسیما به عرصه تولید داخلی هم کشیده میشود و آشکارا صداوسیما در این فرایند دارای چابکی و سلامت لازم نیست پس به ریسمان قدرت چنگ خواهد زد که زد. مدیر ساترا عوض شد و صداوسیما به بریدن این شریان زیر سایه صیانت یک قدم نزدیکتر شده است. در روایتی داستان فیلیمو و قدرت داستان همه استارتآپها در سالی است که پیش روی ماست. جایی که ثروت و اقتصاد بازیگران بزرگ در برابر قدرت و امنیت تصمیمسازان جدید قرار خواهد گرفت و باید دید اسنپ و تپسی، دیجیکالا و هزاردستان و باقی بازیگران کجای این خط تاریخی میایستند. ابرقهرمانها وقتی از بند سانسور رها شوند ثروتسازترین هستند.