توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
پیش از اینکه وقایع آبانماه ۹۸ برای همیشه رویای رو به گسترش وزیر ارتباطات را با هشتگ #آیندهـروشن تبدیل به کابوس کند، برای اولین بار طی این دو دهه نوشتن احساس میکردم به جای حوزه فناوری خبرنگار بخش سرگرمی هستم. وزیر تنها یکی دو سال از خودم بزرگتر بود و با توییتها، لباسها و حرفها و اقدامات افشاگرانهای که به کل برای فضای سیاسی و رسانهای ایران بیگانه بود توانسته بود به سرعت در فضای عمومی به یک «سلبریتی» تبدیل شود. نتیجه اینکه برای نخستین بار حوزه ما هم که به صورت رایج یک زمین بازی تخصصی به دور از جنجال و بیشتر یک بخش مسکوت و کمی منزوی از اقتصاد ایران بود حال و هوایی پیدا کرده بود که در مهمانیها، دورهمیهای صنفی و حتی کوچه و خیابان مردم خیلی راحت از ما در مورد جهرمی میپرسیدند: آدم خوبی است!؟
جدا از اینکه کلاً استفاده از عناوین کلی مانند خوب و بد برای کسی که ابزار کارش کلمه است کار آسانی نیست، همیشه این سوال در ذهنم بود که آیا واقعاً در مورد یک سیاستمدار، آدم خوب یا بدی بودن مهم است؟ آیا یک صاحب قدرت نباید با کارآمدیاش به جای شخصیتش قضاوت شود؟ طبیعتاً به همین نسبت جوابم هم برای کسی جذاب نبود چون هرگز این وجه از تمام رجال سیاسیای که دیدهام برایم مطرح نبوده است. سیاستمداران و رسانهها بسته به دانش و شخصیتشان به هم نزدیک یا از هم دور میشوند ولی دوستی یا کینه شخصی جایی در این رقص پیچیده میان قدرت و مهارت ندارد.
رسانهها در روایت کلی خود مطابق یک اصطلاح رایج بریتانیایی، یا به محرومان قدرت میدهند یا به قدرتمندان محرومیت. این وسط جای چندانی برای بازی و دوستی باقی نمیماند هرچند اگر به آخرین گفتوگوی وزیر ارتباطات پیشین در سایت پیوست نگاه کنید هم میبینید او به وضوح دغدغه آن را داشته که دستکم در حد زمین سیاسی محدود ایران به قول خودش «وزیر مردم» باشد. همین رویکرد او و تیمش از آنها چهرهای دسترسپذیر و امروزی دستکم در فضاهای عمومی ساخته بود.
اگر واقعگرا باشیم، برای سنت سیاسی ایران که در آن استعفا که هیچ یک عذرخواهی ساده و حتی پذیرش مسئولیت پس از کشته شدن مردم، اقدامات تروریستی، آتشسوزی، اختلاس یا حتی تصادف مرگبار خبرنگاران گوهری نایاب است، و مردان کهنهکار سیاستش هنوز حتی نحوه درست نشستن در برابر داغداران یا یک توضیح انسانی را بلد نیستند یا وقتی طی یک سال هر ماه یکی دو تصویر از سیلی زدن صاحب قدرت بر صورت سربازی، تهاجم به کارمند وظیفهشناسی یا فحشهای توییتری مقامات بهداشتی منتشر میشود، جهرمی که دغدغه نگاه و سرمایه اجتماعی را داشت یک جریان تازه به شمار میرفت. همین آتش توجه عمومی در بسیاری موارد هم او را گرم کرد و در برخی موارد هم سوزاند. این صندلی داغ مهمترین میراثی است که جهرمی برای زارعپور یا هر جانشینی خواهد گذاشت و از اینجاست که دقیقاً بازی شروع میشود.
ابراهیم رئیسی با معرفی زارعپور که تنها چند سالی از جهرمی بزرگتر است و طی این مدت هم نزد رسانهها چهرهای آرام و متعادل از خود به نمایش گذاشته، به مجلس نشان داد که میخواهد در همان زمینی بازی کند که وزیر جوان بازی کرده است و این کار را حتی برای آینده سیاسی او سختتر هم میکند چراکه هرچند در ابتدا پایگاه قدرت اولیه جهرمی از محمود واعظی و حمایتهای دستگاههای امنیتی سرچشمه میگرفت، اما این جایگاه قدرت به سرعت به توان رسانهای و تریبون بزرگی که او در اختیار داشت هم تسری پیدا کرد. پس شروع کردن از نقطه پایان جهرمی برای هیچکس دیگری آسان نخواهد بود.
از سوی دیگر ویترین بزرگ و پرزرق و برق وزارت ارتباطات در دوره جهرمی باعث شده بود که در پستوی مغازه بسیاری از بازیگران دیگر از جمله شورای عالی فضای مجازی، سهامداران مخابرات، بنگاههای اقتصادی حاکمیت و البته مجلس و حتی بخش بزرگی از کابینه از او دل خوشی نداشته باشند. جهرمی جوانی بود که بازی را برای بسیاری بر هم زده بود. بنابراین زارعپور پس از گذر از مجلس این شانس را دارد که اگر فقط کمی اهل مدارا و مشورت باشد، بتواند تبدیل به وزیری شود که وزارت ارتباطات را در تعامل با سایر قوا و نه در تقابل با آنها تعریف کند. به این ترتیب او بدون شک گمنامتر و پنهانتر از سلفش ولی چه بسا موفقتر و آرامتر باشد. پرونده این شماره را از دست ندهید.