توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
تکشاخها در ایران پدیدهای سیاسی هستند تا بازاری. این روزها کسی از شاخدار نشدنشان حرف نمیزند چون دیگر دغدغه دولت جدید بزرگ شدن استارتآپها و اینکه تکشاخ شوند یا چندشاخ نیست. بدنه ارتباطات کشور درگیر موضوع حاکمیت اینترنت و این مساله است که چه کسی تیغ صیانت را به دست میگیرد. کلان دولت هم درگیر اینکه چگونه اقتصاد این بخش را در دل اقتصاد حاکمیتی خودش حل کند و پایش را بر گلوی بورس فشرده تا تکلیفش با این کسبوکارهای جدید مشخص شود. پس دیگر کسی نگران شاخدارها نیست.
جالب است که دیگر این موضوع حتی برای خود استارتآپهای بزرگ ایرانی هم مطرح نیست. دلیلش ساده است. ارزشمند شدن در بازاری مهم است که کسی وجود داشته باشد که بتواند بهایش را به شما بپردازد ولی دیگر پولی در این بازار نیست که بخواهد مقیاس میلیارد دلاری را پوشش دهد و با این حساب هم نباید برای کسی مهم باشد که شما چقدر میارزید. خریداری در کار نیست. چنین مقیاسی از پول باید لاجرم یا از طریق سرمایهگذار خارجی تامین شود یا جایی در صندوقهای حاکمیتی. از بعد خارجی که جای بحث زیادی باقی نمیماند ایران در یک محاصره مالی و اقتصادی است ولی از بعد داخلی هم کمتر کسبوکاری این خطر را به جان میخرد که با پول حاکمیت وارد عرصه پرتلاطم تجارت بزرگ شود. مهم نیست این بنیادها چقدر از سهام شما را معامله کنند، در نهایت آنها برای سرنوشت کل کسبوکار شما تصمیم میگیرند. در بحبوحه فشار تحریمها و شکاف عمیق در اجتماع میان حاکمیت و مردم نمیتوان از کسبوکاری که با خون دل به عرصهای میلیاردی رسیده انتظار داشت نامش را با نانش به راحتی معامله کند. پس طبیعی است که کسی دنبال میلیارد دلاری شدن این کسبوکارها نباشد و حتی برای خودشان هم چندان مطرح نباشد.
تاکنون راهحل برای امپراتوریهای آنلاین ایران این بوده است که به جای رشد طولی در عرض رشد کنند. نتیجه خلق اسنپدکتر، دیجیکالا جت، صندوق جوانه و زرینپال پلاس و دهها کسبوکار جدید است که در بیرون از هسته فعالیت اسنپ، دیجیکالا، کافهبازار و زرینپال فعالیت میکنند و در صدد خلق ارزش در چرخه این کسبوکارها هستند به جای آنکه امکان جهش را فراهم کنند.
تاملبرانگیز است که وقفه در توسعه اینترنت کشور، ورود تکشاخها به بورس و سرمایهگذاری در زیرساخت ارتباطی کشور در شرایطی اتفاق میافتد که یکی از اقتصادیترین معاونان رئیسجمهور در تاریخ معاصر ایران در پاستور نشسته است. محمد مخبر فارغ از هاله پررنگ سیاسیاش برخلاف معاونان رؤسای جمهوری پیشین که حتی اسم استارتآپها را نمیتوانستند درست تلفظ کنند، به لطف سابقهاش در لجستیک بنیاد مستضعفان، حضور در مخابرات و درگیری شخصی در تولد ایرانسل، دقیقاً اقتصاد کلان این حوزه را میشناسد. همین چند حکم اخیرش مثلاً در حوزه امضای الکترونیکی نشان میدهد نسبت به عرصه کلان این حوزه آگاه است.
مخبر در رأس دولتی نشسته است که یکی از یکپارچهترین ساختارهای سیاسی پس از انقلاب در مجلس، دولت و قوه قضائیه را دارد و اگر واقعاً بخواهد به جای تحمیل حاکمیت بر کسبوکارهای جدید زمین بازی را نجات بدهد، تقریباً همه ابزارهای ممکن را در اختیار دارد که شاید نقطه شروعش برداشتن پای نهادهای امنیتی و نظارتی از شریان بورس برای تکشاخهای سرکوبشده باشد. تکشاخها موجوداتی افسانهای هستند ولی این افسانه زمانی برای بازار ایران دستیافتنی بود. این پرونده را با نسل جدید پیوست همراه باشید.