صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات مانند دیگر صنایع و رشتهها، مملو است از اسناد بالادستی…
۹ مهر ۱۴۰۳
پیوست بهمنماه به روایتی مدیریتیترین پیوستی است که تاکنون به دست شما رسیده است؛ نامهای که نهتنها یک ماه بلکه یک دهه خاک خورده است تا پشت پرده بزرگترین فراکسیون مدیریتی فناوری اطلاعات و ارتباطات برآمده از «صنایع دفاعی ایران» را به دست شما برساند؛ یکصد مدیر. انتخاب این برش از مدیریت شرکت معظم صاایران به هیچ وجه تصادفی نیست و تلاشی است عامدانه برای رفتن به ورای مکتبی که شاید اندکی سادهانگارانه سالهای سال صاایرانی نامیده شدند ولی در حقیقت تربیت، دیدگاه و ادبیات بسیاری از آنها در تضاد با بسیاری از همکارانشان بوده و این تفاوتها مغفول مانده است.
تردیدی نیست که حتی بیطرفانهترین دیدگاهها هم اذعان دارند خاستگاه نظامی- امنیتی این گروه که حاصل آمیختن واحد الکترونیک سپاه پاسداران در نهادی ریشهدار مانند صنایع الکترونیک ایران بودهاند، آنها را در صدر رسته دیوانسالاران «خودی» قرار داده است. همین مزیت و ترجیح آنها نهتنها در تربیت و امکاناتشان در انتهای دهه 70 موثر بوده است بلکه در مقامات و فرصتهایی که طی دهه 80 در دولت و فرادولت از آن خود کردهاند نیز تاثیری غیرقابل انکار داشته است.
نیازی به پردهپوشی نیست که بسیاری از همرزمان «جنگال» در زمان نبرد هشتساله ایران، بعدها تبدیل به همقطاران صاایرانی و البته سردمداران بسیاری از تصمیمات کلیدی در دولت یا ارتباطات کشور شدند و بنابراین در هیچ تحلیلی نباید این مولفه را نادیده گرفت که آنها از همتایان مهندس خود در دیدگاه عالی کشور برتر بودهاند و این مزیت شبهنظامی بسیار به سود آنها بوده و البته در مقاطعی هم بیتردید به ضرر آنها تمام شده است. کافی است در همسانانگاری محتاطانهای طیف «مرکز تحقیقات مخابرات» در دهه 70 را که اکنون دیدگاهی غالب بر نگاه سیاستسازان ارتباطی هستند، با جمع بالا مقایسه کنید.
لیکن نباید در سایه این ترجیحات سیاسی مزیتهای مدیریتی غیرقابل انکار گروهی از مدیران تحولگرای برخاسته از این قطب الکترونیکی نظامی را نادیده انگاشت و طرح ناتمام «یکصد مدیر» نماد همین واقعیت است. مدیران برخاسته از مکتب فکری «طرح توسعه مدیران عامل» در کنتراستی آشکار با سایر همراهانشان کوشیدهاند در عین باقی ماندن در همان دایره خودیها اراده نظام را معطوف به ایجاد تحول اقتصادی و فناوری در حوزه ارتباطات کنند.
در مثالی آشکار از این نظر تفاوت میان ادبیات، گفتمان و منش دو وزیر دولتهای پیشین که هر دو منتصب به مجموعههای صاایران بودهاند -محمد سلیمانی و رضا تقیپور- کاملا آشکار است؛ یکی در بدو ورود دیگران را دزد خطاب کرد و دیگری دستکم کوشید وزارت ارتباطات منحل نشود و در نهایت برکنار شد. عملکرد دو معاون مانند ریاضی و غفاریان که باز هر دو برخاسته از صاایران هستند نیز این تفاوت را نشان میدهد که یکی مبدع اینترنت ملی است و دیگری چهره اسطورهای مخابرات ایران. گواه نهایی این تمایز آن است که وقتی نسل طلایی یکصد مدیر -که طی دوران رویایی فنسالاری انتهای کارگزاران و نخبهسالاری ابتدای اصلاحطلبان رشد کرده بود- ناگزیر به مهاجرت شد، دیگر این تجربه در خود صاایران با همان زیرساخت آموزشی پیشین هم تکرار نشد.
در یک کلام «یکصد مدیری» که چهره بسیاری از آنها هیچ گاه به سبب ملاحظات امنیتی رسانهای نشده است، لزوما بازتابدهنده دیدگاه سنتی صاایران نیستند؛ وابستگی عقیدتی این طیف به نظام اغلب در خدمت رقابتجویی و توسعهطلبی بوده که برآیندش معمولا به سود ارتباطات کشور تمام شده است.
تاکید وسواسگونه بر این تمایز از آنجا نشأت میگیرد که تربیت، آموزش و فلسفه این جمع جزو نمونههای موفق از بازآموزی مدیران جوان انقلابی توسط خودشان است و نباید تفسیر به «اندکسالاری» (الیگارشی) شود. چنین انحرافی در تفسیر، راه را بر امید ناچیز تکرار تجربه در سطوحی عالیتر از فناوری کشور خواهد بست