در یکی از گزارشهای سال قبل خود، زنجیرهای از بدجنسیهای غولهای قدیمی انتشارات مانند لرد بیوربروک مالک روزنامه اکسپرس، و صاحبان جدید رسانه مانند مارک زاکربرگ در فیسبوک و جف بزوس در آمازون، را دنبال کردم. آنجا استدلال کردم که هر دو نوع به طرزی افسانهای ثروتمند هستند، اما در برخورد با کسانی که برایشان کار میکنند فقر معنوی دارند. میتوانیم با گفتن اینکه امروز دیگر این چیزها اهمیتی ندارد زیرا نسل جدید برخلاف گذشتگانش مبلغ سیاسی نیست، به بحث خاتمه دهیم. اما در این گزارش میخواهم بحث کنم که این موضوع اهمیت دارد چه نفوذ و اعتبار بدون تعهد میتواند موقعیت خطرناکی باشد. روزنامهنگاری توسط رسانههای اجتماعی دموکراتیک شده است. میتوانیم درباره واقعیت این ادعا بحث کنیم، اما این یکی از اصول بنیادین ایمان به عصر اینترنت است که پیشتر به آن اعتنایی نمیشد. عدهای پا را فراتر گذاشته و ادعا میکنند امروز هر کسی یک شهروند- خبرنگار است؛ طلسم قدیمی شکسته شده است. اگر این درست باشد، ممکن است بگوییم اخلاق فردی صاحبان رسانههای اجتماعی دیگر چندان اهمیتی ندارد. آنها رسانههایی را اداره میکنند که طیف گستردهای از عقاید عمومی در آنها مطرح میشود، اما خودشان هیچ موجی راه نمیاندازند، پس اهمیتی ندارد چه فکر میکنند یا چگونه رفتار میکنند. این قطعاً با شیوهای که این شرکتها از خود دفاع میکنند همخوانی دارد که آنها پلتفرمهای سادهای برای بحث و مناظره هستند ولی ناشران محتوا نیستند. اما مالکیت رسانه بدون عاملیت، دستکم به اندازه غولهای دزد قدیمی که از روزنامههایشان به عنوان بروشورهای سیاسی استفاده میکردند، برای کیفیت زندگی سیاسیمان خطرناک است. خوانندگان ما هر کس در روزنامه کار کرده باشد با عبارت «خوانندگان ما» آشناست. این فقط یک ارجاع تبلیغاتی به تعداد تیراژ روزنامه نیست. معنای جمعیتشناختی دارد؛ به معنای این است که جایی میان مردم دارید. «خوانندگان ما انتظار دارند در این مورد اطلاعرسانی کنیم» یا...