توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
این سرمقاله در سومین روزی نوشته میشود که درهای اینترنت جهانی به روی ما بسته شده. اینترنت مخابرات در خانه حتی همان سایتهای ایرانی را هم باز نمیکند و اینترنت موبایل فقط روی چند سایت ایرانی به صورت نصفه و نیمه فعال است. فیلترشکنها همگی از دسترس خارج شدهاند و اگر یکی از این اینترنتهای مجاز را هم داشته باشید باز تقریباً هیچ شکلی از دسترسی غیرمرسوم قابل تصور نیست. امروز برای اولین بار بعد از سالها مجبور شدم نوشته باشگاه مدیران را با پیک و حافظه فلش برای دفتر ماهنامه بفرستم. اسپاتیفای که نصفه و نیمه کار میکرد کامل از کار افتاده و شوقی برای ورزش در کنار موسیقی نیست. پادکستهایی که از روی گوگل گوش میدادم از کار افتادهاند و دیگر ترافیک برایم حکم یک استراحت فرهنگی را ندارد. کم و بیش هیچ یک از پیامرسانهای ایرانی نسخه بیدردسری برای مکبوک ندارند و کار کردن به دوران پیک موتوری و تماسهای مکرر موبایل برگشته. دسترسیام به دوستانم در خارج از کشور قطع شده و هر از گاهی فقط شمایی از پیامهای نگرانشان را در یک گوشهای میبینم ولی وقتی جوابی میدهم باز هم تیک دوم نمیخورد. شاید هم میخورد و ما نمیبینیم.
وقتی پرونده موبایل ایرانی را برای این شماره جمع میکردیم، برگرفته از سریال محبوب بازی تاج و تخت یا همان GoT پیرنگ سپید و سردی برایش انتخاب کردیم که تجسمش را روی جلد هم میبینید: «زمستان در راه است»! اما در حقیقت زمستانی که ما برای بازار موبایل پیشبینی میکردیم اینقدر هم سرد نبود. بازار موبایل ایران در میانه دوران «نهادزدایی» است. دورانی که در آن همه بازیگران سنتی تعمداً از بازار زدوده میشوند تا جریان قدرت و سرمایه آن برای همیشه تغییر کند. شرکتهای بزرگ واردکننده و تامینکننده موبایل پس از یک پروژه شکار جادوگر یا گرفتار یا متواری شدند. دفاتر خارجی بر اثر شدت قاچاق شبهقانونی و کالای مسافری دیگر موضوعیتی ندارند و کالای مسافری وقتی افسارش دست رجیستریشن باشد، به معنای واریز سریع حق گمرکی به خزانه دولتیْ محتاج است. تولیدکنندگان ایرانی، اگر وجود داشته باشند، باید با چند هزار عرضه در ماه، با بازاری مواجه شوند که پیش از وقایع اخیر بالغ بر یک میلیون گوشی را ماهانه وارد شبکه خودش میکرد و اپراتورها در پی از دست دادن گوشیهای جدید با کاهش سنگین مصرف اینترنت خود مواجه هستند. هرچند اگر اوضاع بر همین روال باقی بماند، نیاز چندانی هم به اینترنت پرسرعت موبایل نیست. تاکید بر اندروید امن و سیستمعامل بومی بیشتر یک دلگرمی به خود و ملت دادن است و ماجراهای پایان وس هم امپراتوری خدمات ارزش افزوده را در کنار تخت مجلل موبایلیها واژگون کرده است.
حقیقت این است که ما واقعاً وارد دورانی شدهایم که هر گوشی در دست یک شهروند حکم یک اسلحه را برای سردمداران دارد و برای همین نه تنها به کنترل و جهتدهی این جنبش مسلح فکر میکنند بلکه به این میاندیشند که کاربران چه سلاحی میتوانند دست بگیرند. به این فکر میکنند که چگونه و کی میتوانند شلیکش کنند، چه مهماتی برای آن باید مصرف شود و چه کسی میتواند از این فروش تسلیحات سود کند و همه نگرانیهای امنیتی به کنار، واقعاً بازار این سلاحها هم سودآور است، هم جیبپرکن و هم خزانهپرکن.
شناخته شدن گوشی نه تنها به عنوان محبوبترین ابزار الکترونیکی تمام ایرانیان بلکه به عنوان تنها کالایی که دولت به مدد فناوری میتواند آن را به شدت کنترل کند، تاثیر خود را بر آینده این بازار گذاشته و شاید زمستانی که ما پیشبینی میکردیم، با این شوک امنیتی به بازار و تجسم یافتن «رزمایش قطع اینترنت»، حتی از آنچه باید هم سردتر باشد. رها شدن چند سرویس ایرانی فراگیر از این چنبره تنگ شاید تنها کورسوی امید بازار فناوری اطلاعات ایران باشد. دستکم این بار بنزین روی تجارت الکترونیکی پاشیده نشد.