توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
در تقارنی تاریخی و به ظاهر تصادفی درست در همین شماره از ماهنامه پیوست دو وجه متفاوت بزرگترین قدرتهای فناوری و ارتباطی کشور به هم رسیدهاند.
از یک سو موضوع پرونده این شماره تقابل تاریخی میان صداوسیما، به عنوان ضابط محتوایی رسمی کشور، و وزارت ارتباطات، به مثابه رگولاتور ارتباطی کشور، است. از سوی دیگر در بخش تاریخ شفاهی ماهنامه، باشگاه مدیران، بانویی که در آموزشهای تخصصی فناوری کشور نقشی ماندگار داشته از روایتش میگوید که چگونه یک پروژه نامرئی در سودای دیجیتالی شدن رسانه رسمی کشور سبب شده او از مهندسی برق به فناوری اطلاعات کشانده شود.
جمع زدن این جنگ با آن صلح آسان نیست. از یک سو سازمان صداوسیما در یک دهه اخیر تجسم مقابله با دگرگونی محتوای فارسی بر بستر اینترنت بوده است و از سوی دیگر بسیاری از شخصیتهایی که امروز از پرداخت الکترونیکی گرفته تا آموزش تخصصی و حتی مدیریت اپراتوری را دگرگونی کردهاند روز و روزگاری در همین سازمان قدمهای اول را برداشتهاند. هرچند نگاه خصمانه و آمیخته به سیاست نسبت به نقش صداوسیما در فضای مجازی این روزها مد روز است ولی حقیقت این است که میراث انسانی و حتی تجاری این سازمان بر کالبد فاوای کشور را نمیتوان و نباید انکار کرد.
نشستن پای صحبت مدیران صداوسیما کار آسانی نیست چرا که آنها خود در نیم قرن اخیر بر اریکه رفیعترین برج رسانهای کشور نشستهاند و فارغ از آنکه که بودهاند و از کجا آمدهاند برایشان نشستن پای رسانههای خرد تخصصی آسان نیست. اما واقعیت این است که اگر پای صحبت آنها بنشینید، خواهید دید ریشه این اختلاف حتی بیش از رقابت میان لایههای مختلف قدرت در ایران است. باید ریشه
فراگیر جستوجو کرد.
از صداوسیمای امروز در هجوم بسترهای رسانهای مدرن همچون ماهواره و موبایل تنها کالبدی درهمشکسته باقی مانده که درآمد، جایگاه و اصل وجودیاش به عنوان رسانه رسمی در خطر است و نه تنها بخش سرگرمی را سریالهای انبوه آنور آبی به یغما بردهاند، در زمینه هویتی هم بازی اندکاندک به اینترنت واگذار شده است؛ از شخص اول نظام که اگر پیامی خطاب به جوانان دارد آن را روی اینستاگرام میگذارد گرفته تا وزیر امور خارجه کشور که حضورش را با پیامی در یوتیوب جشن میگیرد. مردم بازیهای سرنوشتساز را از روی اپلیکیشنی به اسم آنتن میبینند، که اسمش کنایه تلخی دارد، و اختتامیه جشنواره فیلم فجر، هرچند با تاخیر، از روی آپارات پخش میشود. هم دولت و هم مجلس سودای قانون جدیدی را برای آنها در سر دارند.
اما از سوی دیگر پایههای قدرت این رسانه بسیار عمیقتر از این لرزههاست؛ نه تنها به پشتوانه انحصاری آمده از قانون اساسی و ساختارهای حاکمیتی همچون شورای عالی فضای مجازی همچنان دست بالاتر را در بسیاری موارد در اختیار دارد، بلکه قدرت فراگیر و یکهتازی پلتفرمهایی مانند روبیکا و توسکا نشان میدهد همچنان این رسانه قدرتمندتر از آن است که بتوان آن را حتی با یک لشکرکشی از عرصه آینده اینترنت کشور فراتر برد. پس سوال اینجاست که چاره چیست؟ اگر نمیتوان بر صداوسیما چیره شد، چرا باید با آن مقابله کرد؟ آن هم جنگی که در میانهاش دهها تیم و کسبوکار از پیامرسان سروش گرفته تا تلوبیون میتوانند به توبره کشیده شوند. حاصل این جنگ چیست؟
بدون شک برای این پرسش تنها یک جواب وجود ندارد اما باید پذیرفت و باور داشت که از این نبرد حاصلی برای بازار فناوری نخواهد ماند. بازار ناامن، سرمایه فرار و نوآوریهای ناکام همگی رهاورد این جنگ خانگی هستند و باید فضای ارتباطی کشور بپذیرد که هرچند ادبیات و شاید رویکرد صداوسیما برای این فضای جدید پذیرفته نیست ولی لاجرم این قطار در حال حرکت هم بدون اجازه این سوزنبان چند ایستگاهی فراتر نخواهد رفت. باید این سازمان نیز بر این قطار سوار شود و نسل جدید مدیرانش این این حقیقت را دریافتهاند. سیمای کشور صدای خودش را در آینده فناوری کشور میخواهد. سال انتخابات نتیجه این نبرد و شاید صلح را نشان خواهد داد.