توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
در کارتونها و فیلمهای سینمایی معمولاً آدمها نتیجه کار خوب و بدشان را چند لحظه بعد میبینند. البته این موضوع چندان عجیب نیست، چون نویسنده و کارگردان برای بیان نظر خود زمان کمی در اختیار دارند؛ اما در عالم واقعیت چنین نیست. گاهی برای مشخص شدن نتیجه یک تصمیم یا عمل باید چندین دهه صبر کرد. این موضوع معمولاً از توان ما خارج است. «ما» همان آدمهای بیصبری هستیم که انتظار داریم اگر میگویند در مصرف آب صرفهجویی کنید، فردا آب قطع شود و اگر نشود، حتماً دروغ گفتهاند که بحران داریم. انتظار داریم اگر سکهای به یک نیازمند میدهیم، تا پایان روز از فلان قرعهکشی با ما تماس بگیرند و خبر برنده شدنمان را بدهند. خلاصه که ما وقت و حوصله نداریم. همه چیز باید سریع باشد؛ مثل بیرون آمدن خرگوش از کلاه یک تردست.
یکی از همین تردستیهای جالب که در سالهای گذشته به چشم دیدیم اجرای قانون اصل ۴۴ بود. واگذاری شرکتهای دولتی به بخشهای غیردولتی که لابد سود خوبی عاید دولت کرده و باری از دوش آن برداشته و از بوروکراسی خفهکننده اندکی کاسته است.
همان روزها، در میان فلاش دوربینها و لبخندهای پهن مدیران دولتی و خصولتی، عدهای بودند که نسبت به عواقب چنین کاری هشدار میدادند. حراج اموال عمومی و رعایت نکردن اصول اولیه واگذاریها، شتاب در اجرای قانون و تقدم مسائل سیاسی بر نکات فنی و تخصصی همه و همه بارها از سوی کارشناسان ارشد و میانی، نزدیکان به ساختار قدرت و منتقدان آن تذکر داده شدند؛ اما گوش شنوایی نبود. حالا، در حالی که بیش از ۱۰ سال از آن روزها گذشته، نتیجه تصمیمات عجیب و کارهای غریب کمکم خود را نشان میدهند.
۲۳ خردادماه کسانی که در مجمع عمومی سهامداران شرکت مخابرات ایران بودند از نزدیک با نتیجه تصمیمات مدیران دولتی در سالهای میانی دهه ۸۰ روبهرو شدند. زمانی که بازنشسته شرکت مخابرات پس از ۳۳ سال کار فریاد زد: «من آبرو دارم. چطور با یک میلیون تومان زندگیام را اداره کنم…» آه از نهاد همه برآمد. مدیرعامل و هیات مدیره شرکت مخابرات ایران در میان اعتراضها گیر افتاده بودند، در حالی که در به وجود آمدن این وضعیت تقصیری ندارند. این چاهی است که ۱۰ سال پیش دیگران کندهاند و همه را (کارمند و مدیر و سرمایهگذار و غیره) را در آن انداختهاند. حالا هم بالای چاه ایستادهاند که چرا رفتهاید آن پایین؟ زمانی که ما مخابرات را به شما تحویل دادیم چنین بود و چنان بود. کسی هم نمیگوید شما بودید که بمب ساعتی را به کار انداختید و اگر بگوید هم کسی باورش نمیکند.
تا ۲۳ خردادماه خیلیها باور کرده بودند که واگذاری شرکت مخابرات ایران به آن روش باعث ضرر زیرساختهای ارتباطی کشور، مصرفکنندگان، فعالان بخش خصوصی واقعی، دولت و حتی شرکت مخابرات ایران بوده. حالا همه میدانیم کارکنان شرکت مخابرات ایران هم سودی از این معامله نبردهاند.
شاید وقت آن رسیده که بپرسیم چه کسی از این معامله سود برده است و چقدر؟