توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
سرم را به شیشه ماشین تکیه دادهام. بین عالم خواب و بیداری صدای خوردن قطرههای باران به شیشه را میشنوم. یاد اخبار هواشناسی چند روز قبل میافتم که وعده کاهش دما و احتمال بارندگی در تهران را داده بود، خبری که وسط تابستان همیشه داغ تهران چندان باورکردنی به نظر نمیآمد. شیشه را پایین میدهم تا مطمئن شوم.
در شرایطی که مسئولان و مردم از بحران کمبود آب گله دارند، باران تابستانی از آن دست اتفاقهای خوب است و اصلاً خود نعمت! اما اگر چنین سرمایهای درست و حسابشده مدیریت نشود، هیچ دردی را دوا نمیکند. درست مانند سرمایهای که بسیاری از کسبوکارهای کوچک تشنه آن هستند و هر از گاهی قطرهای از آن نصیبشان میشود. کسبوکارهای حوزه بازی هم از این قاعده مستثنی نیستند و با کمبود منابع مالی دستوپنجه نرم میکنند. هرچند بنیاد ملی بازیهای رایانهای در طول بیش از یک دهه سعی داشته نقش دایه مهربانتر از مادر را برای آنها بازی کند و از طریق مشارکت دست آنها را بگیرد، اما بودجه خود بنیاد همیشه آنقدر مبهم بوده که عملاً نتوانسته برنامهریزی دقیقی برای آن داشته باشد و به کمک آن از بازیسازان حمایت کند. به نظر میرسد از سال پیش بنیاد با در پیش گرفتن سیاست دادن گرنت (وام بلاعوض) به برخی از بازیسازان، به دنبال جبران کاستیهای گذشته برآمده است. آنگونه که حسن کریمی قدوسی، رئیس بنیاد، اعلام کرده سال گذشته ارزش قراردادهای امضاشده ۲۵۰ میلیون تومان بوده و ۱۳۰ میلیون تومان آن نیز به صاحبانشان رسیده است. گویا امسال هم ۱۵۰ میلیون تومان وام بلاعوض نصیب بازیهای صادراتمحور شده است. هرچند این اعداد برای تکان دادن بازار و زایش صنعتی به نام بازیسازی چندان هم اثرگذار به نظر نمیرسد، اما خود بنیاد به آنها میبالد و ارقام آن را خرق عرف میداند. بنیاد ملی بازیهای رایانهای وعده میدهد با جلب اعتماد سرمایهگذاران خارجی و گرفتن عوارض از بازیهای خارجی سرمایه مورد نیاز برای تحریک صنعت بازی را به کشور سرازیر کند، بارانی که با ابهام در روند مدیریت آن، معلوم نیست کدام تشنه را سیراب خواهد کرد. دستم را از پنجره بیرون میآورم. کف دستم را رو به آسمان باز و ریههایم را مهمان بوی خاک بارانخورده میکنم. در حالی که غرق فکر کردن به زمان نامعلوم دیدار بعدیام با باران هستم، زیر لب زمزمه میکنم: «ببار ای بارون ببار…»