صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات مانند دیگر صنایع و رشتهها، مملو است از اسناد بالادستی…
۹ مهر ۱۴۰۳
نمیخواهم منکر حق آزادی افراد در نحوه استفاده از شبکههای اجتماعی شوم. کاربران این شبکهها، سلایق و رفتار خاص خود را دارند. حتی گاهی در این مورد زمین تا آسمان با هم تفاوت دارند. مثلاً در اینستاگرام، عدهای ترجیح میدهند به نوعی متین و باوقار جلوه کنند و عکس پرسنلی بگذارند. زوجهای تازه بههمرسیده تمایل شدیدی دارند تا عکسهای حلقه ازدواج و سفره عقد خود را با دیگران به اشتراک بگذارند و آنهایی هم که میوه عشقشان را در آغوش گرفتهاند، از هر فرصتی استفاده میکنند تا حالات مختلفی از خندهها و شیطنتهای نونهالشان را در محوریت پستهای اینستاگرامی خود قرار دهند. اساساً اینستاگرام قرار بود جایی برای بهاشتراکگذاری عکسهای روزمره ما از هر نوع و با هر سوژهای باشد، تا از طریق آن بتوانیم با بقیه مردم ارتباط برقرار کنیم. با این حال گویی عدهای سر سازگاری با این وضعیت ندارند و محوریت عکس در این شبکه را به حاشیه میرانند. هرچند نمیتوان انکار کرد که طراحان این برنامه چنین امکانی را در اختیار آنها گذاشتهاند و نباید از کاربران گلهمند بود. با آمدن شبکههای اجتماعی عکسمحور دستکم خود من گمان میکردم زبان عکسها و تصاویر میتواند بر جملات طولانی و خستهکنندهای که در سایر شبکههای اجتماعی، همچون فیسبوک، بلای جانمان شده بودند بچربد و به تبع آن، رفتار کاربران این شبکههای جدید نیز متناسب با این چارچوب جدید دوباره شکل بگیرد. در بهترین حالت آنچه در توییتر اتفاق افتاد، این بار میتوانست به نوعی دیگر در قالب پیامهای نهفته در عکسهای اینستاگرامی رواج پیدا کند. اشخاصی که اینستاگرام را با وبلاگ شخصی خود اشتباه میگیرند، به نیت خیر اطلاعرسانی با درج چندین پاراگراف به نوعی قصهنویسی میکنند، طنز سیاسی را به عنوان کپشن و مابقی متن را در کامنتهای بعد از آن درج میکنند. این نوع پستها نه تنها آگاهیبخش نیست بلکه میتواند آزاردهنده هم باشد.