توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
تلفن همراه در ایران فقط یک ابزار فناورانه نیست. آمارهای بالای گوشیهای هوشمند در ایران و این حقیقت روزمره که شما همواره افرادی را میبینید که هرچند زندگی روزمره و حتی سر و وضعی معمولی دارند ولی باز هم گوشیهایی پیشرفته یا حتی فوق پیشرفته در کف گرفتهاند، اثبات میکند این تحلیل پیشپا افتاده که تلفن همراه در ایران صرفاً یک ابزار لوکس برای خودنمایی است، چندان درست نیست.
در بسیاری از بازارهای توسعهیافته جهان به ویژه اروپا یا استرالیا میبینید که طبقه متوسط به ابزارهای متوسط نیز متوسل شده است و برای همین بسیاری از نامهای تجاریای که این روزها در ایران کم و بیش با تحقیر نگاهشان میکنیم در آن سوی مرزها فروشهایی قابل توجه دارند در حالی که در ایران بازار اصلی بین دو یا سه برند تقسیم شده و دیگران به سختی نفس میکشند. در مقیاس جهانی بازار گوشی تلفن همراه هر کشوری تابعی است از مولفههای کم و بیش پیشبینیپذیر مانند تولید ناخالص داخلی و توان خرید عمومی، یا در دقیقترین روایت گوشیها امتدادی هستند از خدماتی که شبکه مخابراتی آن کشور ارائه میدهد. شنیدن این حقیقت که گوشی تلفن همراه خودش جزیی از شبکه مخابراتی است این روزها حتی در ایران هم عادی شده ولی در کشور ما هیچ گاه جریان به این سادگی نبوده است.
موبایل در ایران نهتنها در نگاهی انسانی بلکه حتی در نگاهی بازاری و فنی نیز ابزاری شخصی است و نمیتوان آن را بدون توجه به واقعیتهای اجتماعی روز کشور و عکسالعمل ناخودآگاه شهروندان تحلیل کرد. ما در گوشی تلفن همراهمان امروز فقط از سرویسهای بانکی، خبری و شهری بهره نمیبریم. موبایل امروز صندوقچه اسرار فردی ما نیز هست. میتوان با نگاهی به گوشی هر فرد فهمید چه رویاها و رازهایی دارد، چه دیدگاه سیاسیای را دنبال میکند و با چه افرادی در تماس است. همه اینها و بسیاری بیشتر، در کشور ما قابل به اشتراکگذاری با قانون و دولت نیستند.
تقریباً هر ایرانیای ناچار است روی گوشی هوشمندش یک فیلترشکن آماده داشته باشد، دوست دارد خودش با دقت مدل و نام تجاری گوشیاش را انتخاب کند و به آن عشق و تعصب بورزد و اگر لازم باشد دو سیمکارت دارد، یک مودم همراه خودش میبرد و رمز وایفای را همهجا میپرسد که باز هم اسیر محدودیت شبکه نشود. پس گوشی در ایران نهفقط یک وسیله ارتباطی یا نشانی از جایگاه اجتماعی بلکه بستهای کم و بیش امن است که در آن شخصیتی را که در خانه، محل کار، مدرسه و حتی خیابان نمیتواند بروز دهد، محافظت میکند. نسل جوان روی گوشیاش بتهایش را در شبکههای فیلترشده دنبال میکند، از طریق اپلیکیشنهای ممنوعه دوست پیدا میکند و با گرفتن سلفیهای تقبیحشده ظاهری را بازسازی میکند که از بازنمایی آن در فضای عمومی جامعه عاجز است. بخشی از شخصیت او در حقیقت در درون همین ابزارهای چند اینچی زندگی میکند که هرگز مجال بروز در رسانه و اجتماع شناختهشده را پیدا نکرده، برای همین هر گونه لگام زدن به این آخرین ابزار فردیت محکوم به شکست است. مهم نیست به چه اسمی بخواهیم گوشیها را مهار کنیم تولید، تجارت یا اخلاق؛ جامعه امروز ایران میخواهد آغوشی را که در خیابان و مهمانی از وی دریغ شده است جایی در میان برچسبهای یک پیامرسان پیدا کند، حرفهای نگفتهاش را در یک گروه عمومی بنویسد و تصویری را که هرگز از او دیدهنشده، در صفحهاش به اشتراک بگذارد. پس نه تنها محدودیت در محتوا و سرویس را نمیپذیرد، در بند اینکه دولت برایش مدل و نام تجاری گوشیاش را انتخاب کند نیز محبوس نمیشود. هرچه کنیم این سیب سپیدی است که باز هم آدم آن را گاز خواهد زد