اعتماد بین مردم و شرکتها بیشباهت به اعتماد بین افراد نیست. برندها باید این اعتماد را به دست آورند که مدتی طول میکشد. و اگر اعتماد در برههای از زمان زیر سوال برود یا از دست برود، بازیابی آن حتی بیشتر از کسب آن طول خواهد کشید. ما همین حالا در نقطه عطف یکی از مولفههای مهم اعتماد به برند هستیم: حریم دیجیتالی. چکیده مساله این است که برندها دادههای آنلاین مردم را تا حدود زیادی به صورت غیراخلاقی مدیریت میکنند. کاربستهای غلط داده در سالهای اخیر به روند جاری امور در کسبوکار، به ویژه در بیگتک، تبدیل شده است. در نتیجه، دایره حریم دیجیتالی در حال کوچک شدن است. چگونه به این نقطه رسیدیم؟ میتوانستم مقالهای درباره صرفاً استفادههای سوء از داده بنویسم اما به تبیین مداخلهگرترین نمونههایی که به حیات دیجیتالی مردم نفوذ کردهاند بسنده میکنم: اطلاعات فریبنده: اطلاعات جعلی عبارتی آشنا در 2020 است. همانطور که فیلم مستند اخیر نتفلیکس به نام «دوراهی اجتماعی» توضیح میدهد، الگوریتمهای اقتصادی بیگتک حکم میکنند که کاربران اطلاعات را سازگار با رفتارهای آنلاین ردیابیشدهشان دریافت کنند. رفتارهای آنلاین معمولاً با ترجیحات بسیار شخصی مانند فعالیت سیاسی تداعی میشوند. این مساله باعث قطبی شدن عمیق دیدگاهها و رواج بیاعتمادی به «طرف دیگر» میشود. همین زمینه بروز شکاف را در آمریکا پدیده آورده است- همگی از طریق دستکاری داده. حبابهای فیلتر: بیگتک الگوریتمهای دیگری را برای حفظ کاربران در اکوسیستمهایشان طراحی میکند و از راه دادههای آنها درآمد کسب میکند. آیا تابهحال متوجه شدهاید که ویدئوهای یوتیوب را پشت سر هم تماشا میکنید چون هر مورد توصیه ویدئو چیزی است که واقعاً میخواهید ببینید؟ این وضعیت با چنین هدفی طراحی شده است. دولت ایالات متحده میپذیرد که چیزی این وسط اشتباه است؛ شکایت افتیسی علیه فیسبوک به دلیل نقض قوانین ضد انحصار صرفاً یکی از شکایات ضد انحصار علیه بیگتک بوده است. دادهکاوی،...