«میانگین اجرای برنامه توسعه طی ۶ دوره گذشته حدود ۳۰ درصد بوده است.» این نتیجه…
۱۰ آذر ۱۴۰۳
وقتی حسن روحانی شد رئیسجمهور ایران و محمود احمدینژاد بهرغم میل باطنی، ناگزیر به رفتن؛ پس از آن، تا مدتها در هر نشست و برنامه خبری، تقصیرکار احمدینژاد و دولتش بودند. همهجا صحبت از هشت سالی میشد و میشود که هدر رفت؛ از هشت سال عقبگرد و هشت سال درجا زدن. این وضعیت به مراتب در حوزه فناوری اطلاعات و ارتباطات به عنوان شاخه نازکی از تنه تنومند اقتصاد دردناکتر بود.
تندرویهای سیاسی، رد پایش را همه جا گذاشت. پروژههای فاوا بین زمین و هوا غلتان شدند. شرکتها نمیتوانستند گام بعدیشان را محکم بردارند. تصمیمگیری برای حیات آتی یک پروژه سخت بود. این شد که سطح انتظارها پایین آمد و به جایی در حوالی نقطه صفر مرزی رسیدیم. آمدیم سر خط ایستادیم و گفتیم موتورها را از اول روشن میکنیم. شروع دوباره به خودی خود بد نیست، به ویژه در شرایطی که مسیر پشت سر، مسیر قابل اتکایی نبوده باشد؛ اما تاریخ را تکرار کردن قطعا یک اشتباه نابخشودنی است.
در سال 1384، وقتی احمدینژاد بر سر کار آمد، تمام آنچه را در گذشته روی داده بود، به کلی کنار گذاشت. تلاشهای کرده و نکرده دولت پیشین را انکار کرد؛ بیهیچ درسی از گذشته. حالا که پس از هشت سال، دولت تدبیر و امید روی کار آمده، مسلما تکرار گذشته بزرگترین اتفاق نابخشودنی خواهد بود. نمیتوانیم بگوییم، گذشته هشتساله هیچ چراغی را روشن نکرده است. نمیتوانیم تاریخ را نفی کنیم. نمیتوانیم بگوییم بانکداری، دولت و تجارت الکترونیکیمان تکانی نخورده و قدم از قدم برنداشته است.
الک کردن کارآمدیها از ناکارآمدیهای گذشته، بزرگترین انتظاری است که از کابینه روحانی میرود. پیشینیان به ما آموختند برای فراگیر کردن خدمات الکترونیکی و ارائه واقعی آنها به مردم، باید نقاط تفاهم را پررنگ کرد. برای پیشبرد یک پروژه ملی باید از آغاز، به سکاندار اعتماد کرد و از جزیرهها بیرون رفت. از نگاههای بخشی و سطحی فاصله گرفت و برای پیشبرد طرحهای ملی، منافع عمومی را بر منافع شخصی ترجیح داد. و گذشته، همچنان میتواند چراغ راه آیندهمان باشد