توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
اوضاع از چه قرار است؟
هنگامی که از کیفیت ارتباط و تعامل شرکتهای بزرگ در سطح ملی نظیر شرکت ملی پست با اکوسیستم استارتآپی صحبت به میان میآید، باید از دو زاویه کلان و خرد به این موضوع نگریسته شود. در سطح کلان با مشابهت نحوه ارتباط میان شرکتهای بزرگ دولتی با اکوسیستم کسبوکارهای نوین روبهرو هستیم و سرفصلهایی نظیر توان پایین انعطافپذیری، حصار قوانین بالادستی، تعداد بالا و در عین حال انگیزه پایین نیروی انسانی، فرهنگ سازمانی محافظهکارانه، ماموریتهای متضاد با کوربیزینس (کسبوکار اصلی) یک شرکت، تغییرات متوالی و بنیادین در سطوح عالی مدیریتی، هوشمندسازیهای نیمهتمام و نامتوازن از اهم مواردی هستند که شرکتهای استارتآپی در مواجهه با شرکتهای بزرگ دولتی به وضوح مشاهده
میکنند.
موارد نامبرده در نهایت شرکتهای استارتآپی را به یک نتیجه قطعی رهنمون ساختهاند و آن این است که به صورت عمومی در ایران شرکتهای بزرگ دولتی شرکای مناسبی برای شرکتهای استارتآپی به شمار نمیآیند.
از سوی دیگر، در سطح خرد، ضمن در نظر گرفتن عارضههای یادشده به صورت نسبی و نه مطلق باید اعتراف کرد که شرکت ملی پست یکی از معدود شرکتهای بزرگ دولتی است که سعی وافر در عبور از موانع نامبرده داشته و در پیشبرد برخی از اصلاحات با توفیقاتی نیز همراه بوده است. دریافت سیگنالهای مکرر امیدبخش چرخ فرهنگی در مدیریت کلان این سازمان و حرکت به سوی بهرهوری و فناوری، برونسپاری برخی از فعالیتهای انحصاری و ذاتی، رهیافت بازارسپاری و نتیجهگرایی، اجرای پروژههای موفق، ریلگذاری به سمت رگولاتوری و سرمایهگذاری بر میدل مایل از موارد برجسته و نویدبخش درستی خطمشیهای اتخاذشده از سوی مدیران ارشد این شرکت است.
با این حال این تمام ماجرا نبوده و تعداد بالای پرسنل استخدامی (بیش از 14 هزار نفر)، زیان انباشت قابل توجه (عبور تقریبی از سطح یک همت)، نوپا بودن گفتمان چرخش فرهنگی و مسیر طولانی تا سطح هنجاری، تغییر دولت و احتمال بالای تاثیرگذاری مجدد سیاست روز بر تکنوکراسی نوین و نیز توقف برخی از جهتگیریهای مثبت میتوانند اصلاحات هدفگذاریشده را با چالشهای اساسی مواجه کنند.
در آستانه نقطه عطف!
شاید بتوان شرکت کنونی ملی پست را از بسیاری جهات با شرکت ملی مخابرات ایران در سالهای پایانی منتهی به آیپیاو شدن (عرضه اولیه سهام) مقایسه کرد. صرف نظر از وضعیت متفاوت عملکرد مالی، به شباهتهای فراوان موجود، همخانواده بودن و تعلق به یک وزارتخانه را نیز باید افزود. اما مزیت اصلی شرکت ملی پست بر شرکت مخابرات، وجود تجربه خصوصیسازی و بورسی شدنی است که پیش پای این شرکت نیز قرار گرفته و میتواند با منظور کردن این تجربه نسبتاً موفق از ضریب بالاتری در حرکت به سمت بورسی شدن نسبت به شرکت مخابرات بهرهمند شود.
از منظر نگارنده، اگر مدیریت فعلی در این شرکت بتواند حرکت به سمت خصوصیسازی را توجیه و تثبیت کند، خواهد توانست با بهرهمندی از ظرفیتهای حاکمیتی خود و صد البته با در دست داشتن یک برنامه راهبری و عملیاتی، از دوگانه تشدید زیان انباشته و ورشکستگی به سوددهی و بهرهوری عبور کند و در غیر این صورت نتیجه استمرار ترمهای دولتی چیزی جز واگذاری اجباری بازار به رقبای نوپا که همان استارتآپهای لجستیکی هستند نخواهد بود.
شرکت ملی پست و استارتآپها
با ارزیابی اجمالی نحوه تعامل شرکت ملی پست با استارتآپها میتوان به دامنهای از برونسپاری کامل تا رقابت کامل بسته به نوع و حجم استارتآپها پی برد. به تعبیر نگارنده، شرکت ملی در نحوه تعامل خود با کسبوکارهای کوچک و متوسط (SME) لجستیکی بیشتر موفق بوده تا با رهبران این اکوسیستم. دلیل این امر هم بسیار روشن است و میتوان به نیمنگاه رهبران اکوسیستم به ورود به حوزه شبهپستی در کنار رهاگشتگی تقریبی ۸۰ درصد از بازار پستی و همچنین جذابیت و فرصتهای فراوان این حوزه در ایجاد همافزایی با سایر کسبوکارهای راهاندازیشده در اکوسیستم اشاره کرد.
به عبارت دیگر این درست است که برای استارتآپهای کوچک، همکاری با شرکت ملی پست یعنی آسان شدن اتصال به یک نیش مارکت و پخته شدن آن استارتآپ، ولی برای رهبران اکوسیستم که نیاز چندانی به جذب سرمایه در قبال واگذاری بخشی از حاکمیت شرکتی خود احساس نمیکنند این موضوع بیشتر جنبه رقابتی پیدا میکند تا تعریف کردن هر نوعی از همکاری.
قرار است در کدام ایستگاه پیاده شویم؟
با در نظر گرفتن موارد فوق میتوان چنین نتیجهگیری کرد که آینده این تعامل بیشتر به انتخاب استراتژیک پیشروی شرکت ملی پست در خصوص آیپیاو شدن نسبت به اصرار بر تمدید قانون اجرای اساسنامه مصوب ۱۳۹۵ از یک سو و گشوده شدن بازارهای نوین نظیر ورود به بازار لجستیک سنگین و در نتیجه تغییر در رهیافت رهبران اکوسیستم استارتآپهای لجستیکی نسبت به ورود جدی به رقابت در حوزه پست و شبهپستی از سوی دیگر ربط دارد. در غیر این صورت به احتمال زیاد شاهد تکثیر الگوهای دوقطبیشده داخلی نظیر IRIB و فیلیمو-نماوا و تلاش برای مدیریت تعارض منافع میان دو بخش دولتی و خصوصی در کشور خواهیم بود. همچنین در این سناریو، فریز شدن کسبوکارهای کوچک و متوسط لجستیکی و تداوم رشد مسقف و وابسته به شرکت ملی پست دور از ذهن نخواهد بود.