توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
تحولات مختلف اجتماعی و فناورانه شرایط را به گونهای رقم زد که عصر دولتهای یازدهم و دوازدهم دوران جهش استارتآپها (نوآفرینان) و فرهنگ استارتآپی در ایران باشد. گسترش زیرساختها و کاربردهای حیرتانگیز فناوری اطلاعات، گسترش ارتباطات جهانی و درسآموزی و یادگیری از تجارب خارجی، ویژگیهای نسل جوان ایرانی و البته شکلگیری چند تجربه موفق چشمگیر گوشهای از عواملی بودند که منجر به ظهور و بروز جریانی شدند که امروز به درست یا غلط اکوسیستم استارتآپی میخوانیم. ظهور نمونههای موفق پای بازیگران مختلفی را به این عرصه باز کرد. صاحبان سرمایه و قدرت وارد بازی شدند، منابع سرگردان نام خود را پول هوشمند گذاشتند و نهادهایی غیرخصوصی مرشد و صاحب استارتآپها شدند. دولت نیز در هشت سال گذشته در آتش این جریان دمید و آن را شعلهورتر کرد. حالا اگرچه موج رویدادهای استارتآپی کمی فرو نشسته ولی فضاهای کار زیبا و صندلیهای رنگی هنوز سمبول این سبک جدید کار و زندگی است و کوره کارخانههای نوآوری گرمتر از تنور نوآوری.
از حق نباید گذشت، اگر در سال ۹۲ کمتر کسی حتی با اسم VC آشنا بود، امروز افراد زیادی آشنا با سرمایهگذاری جسورانه هستند و نمونههای موفق و ناموفق آن پیش چشم ماست. اگر کسی حتی در دانشگاهها چیز زیادی از مدیریت استارتآپها نمیدانست، امروز افراد زیادی در دانشگاه و دل شرکتها زبده و با تجربه یا حداقل آشنا با مفاهیم مرتبط هستند و عامه مردم نیز طعم خرید و سفر و دیگر خدمات نوآفرینان را چشیدهاند. اگر در مورد نحوه هزینهکرد منابع عمومی حرف و حدیث زیادی وجود دارد، گسترش زیرساختهای ارتباطی و حمایت دولت از استارتآپها در مقابل نگرانیهای امنیتی، سطوح و قشرهای مختلف حاکمیت و ملت را قانع به لزوم گسترش این حرکت کرده است.
اما به نظر میرسد با شروع دولت سیزدهم عصر جهش استارتآپی به پایان رسیده و نقطهعطف مهمی پیش روی نوآفرینان است. نقطهعطفی که میتواند به تحکیم فرهنگ نوآفرینی و اتصال بیشتر اکوسیستم استارتآپی به اقتصاد و زندگی اجتماعی مردم بینجامد یا بالعکس واژه استارتآپ را به موزه واژههای مستعمل و ازمدافتاده بفرستد. آنچه مسیر آینده اکوسیستم استارتآپی را در این نقطه عطف تعیین میکند، به غیر از آینده ارتباطات سیاسی و اقتصادی ایران با جهان، عزم دولت سیزدهم در گسترش زیرساختها، حراست از آزادیهای اجتماعی و اقتصادی و رفع موانع کسبوکار سالم و رقابتی است.
البته مهمتر از تمام اینها، حاکمیت باید سیل مهاجرت سرمایههای انسانی را، که به زعم من بزرگترین چالش پیش روست، درک کند و به دنبال راهحلهای بلندمدت واقعبینانه برای برخورد با آن باشد. سیلی که نه تنها میتواند اکوسیستم استارتآپی را با خود ببرد که پایههای اکوسیستم دانش و اکوسیستم کسبوکار را نیز در کشور سست خواهد کرد.