توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
چرا همواره طرحهای حمایت مستقیم در حوزه فناوری اطلاعات محکوم به سیاهنمایی هستند؟ مگر نه اینکه هر فعال بیطرف و غیرمغرضی معتقد است این بازار نیاز به نقدینگی دارد و کیست که قبول نداشته باشد این صنف سوءتغذیه دارد؟ حتی اگر فرض ریخت و پاش در تخصیص این وامها را بپذیریم آیا حق بخش مهجوری از صنعت این کشور نیست که در مقابل سالها اتهام و توسری خوردن حالا کمی هم تجمل به خود ببیند؟ چرا نباید شرکتهایی که این همه قربانی دادهاند حالا کمی هم طعم محبت دولت را بکشند تا جبران گوشهای از بیتوجهی، قهر و اتهامگرایی دولتمردان طی دهههای متوالی بشود؟ کدام تحلیلگر عاقلی ممکن است این حقیقت را کتمان کند که وامها حتی اگر بخشی از آنها هم هدر برود باز دستکم به فناوران کشور امید میدهند؟ شاید مشکل واقعی همینجاست؛ امید.
بازار فناوری ایران طی یک دهه اخیر از چندین جهت مورد هجوم واقع شده است؛ از یک سو تحریمهایی که امید به فرو ریختنشان است آیتی را درست بر لبه فناوریشان قرار دادهاند و نهتنها درها که روزنهها و حتی حفرهها هم به روی بازرگانان فناوری کشور بسته شده است. از سوی دیگر در داخل کشور فشار امنیتی به موازات فشارهای خارجی بر حوزه آیتی افزایش یافته است و با مقولاتی همچون شبکههای اجتماعی، پهنای باند، پیامرسانهای موبایل و سرویسهای جدید همگی بر ورطه قوانین سایه خوش کردهاند تا حضور در آنها اگر نه ممنوع دستکم برای جمع محدودی دسترسپذیر باشد. در نهایت حتی در دسترسترین بخش حاکمیت یعنی وزارتخانه نیز به ندرت واقعاً نقش تسهیلکننده را ایفا کرده است؛ بسیاری از پروانهها هنوز در محاق هستند، رگولاتوری بیشتر یک بندبازی سیاسی است تا مسندی اقتصادی و مشخصاً هنوز حوزههایی مانند نرمافزار، محتوا، استارتآپها و خدمات ارزش افزوده بیشتر از آن که مسئول داشته باشند مدعی دارند و به حال خود رها شدهاند تا مگر ناگهان طرحهای خلقالساعه مانند جویشگر ملی در آنها ظهور کنند.
آشکار است در چنین بازاری صرف «امید» بخشیدن به یک بازار یا دست نوازشی از وزارتخانه بر سر بازار خصوصی کفایت نمیکند. بومزیست بازاری مانند فناوری اطلاعات از اجزای متعددی تشکیل شده است که از حوزه قانونگذاری گرفته تا واردات و صادرات، صنعت نمایشگاهی و رسانههایش نیاز به تقویت و پشتیبانی دارند و بدون تحریک درست عرضه و تقاضا در این بازار اساساً محملی برای هزینه کردن وامها، هرچند بر فرض هم سخاوتمندانه و صحیح توزیع شوند، وجود ندارد. پس ناگزیر حتی اگر شرکتی هم از هفتخوان یک الگوریتم پیچیده مدیریتی بگذرد باز خروجی آن غیر از حبابی کاذب برای کل بازار نخواهد بود.
از چنین منظری مشکل نه در نحوه یا رقم وامها بلکه در نفس نگاه دولت به آنهاست. وامها در ذات خود بیهوده نیستند بلکه بسیار هم میتوانند مثبت باشند ولی بدون شک پیش گرفتن سیاست نان و سیرک در بحبوبه یکی از دورانهای سخت بازار فناوری تاثیری ماندگار بر آن نخواهد داشت