توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
حدود سه هفته پیش با شخصی کرهای آشنا شدم؛ کره جنوبی. به ادبیات و موسیقی ایران علاقه بسیار داشت و همین موضوع باعث شده بود به ایران بیاید و زبان فارسی بخواند. در واقع مهمترین دلیل سفر او به ایران، خواندن کتابهای مولانا به زبان کرهای بود. پیش از ایران به کشورهای پاکستان و هند نیز سفر کرده بود و رشته اصلی دانشگاهی و کارش روانشناسی بود. گوشیاش سامسونگ بود ولی دل خوشی از این شرکت همهفنحریف چندملیتی نداشت و میگفت سامسونگ محصولاتش در کشورهای دیگر بسیار ارزانتر از کره جنوبی است.
معتقد بود تهران برای زندگی بسیار ارزانتر از سئول است چرا که مثلاً یک ترم هزینه دانشگاه در مقطع کارشناسی در آنجا حدود ۱۵ میلیون تومان میشود. البته با توجه به وضعیت ارزش پول در ایران که در حدود چهار سال پیش هم به یکباره افتی لگاریتمی داشت، طبیعی است که ایران کشور ارزانی برای توریست ها محسوب شود.
درست زمانی که با او آشنا شدم در حال کار کردن روی موضوع موتور جستوجوی بومی برای پرونده این شماره ماهنامه پیوست بودم. حین اینکه داشتم با او درباره هنر و فرهنگ ایرانی صحبت میکردم و اتومبیلهای کرهای نگاهم را بیشتر به خود جلب میکرد، ناگهان به ذهنم رسید که ارتباط رشد اقتصادی با وضعیت سیاسی کره را از او جویا شوم. عجیب اینجاست که میگفت در ابتدای دوره ۴۰ سالهای که این کشور در زمینه تکنولوژی به شدت رشد کرد، حکومتی نسبتاً استبدادی بر سر کار بود و مردم کره فشار زیادی در آن زمان متحمل شدند.
کره جنوبی دومین رشد سریع اقتصادی دنیا را در چهار دهه اخیر داشته و ظرف مدت ۴۰ سال از ۱۹۶۳ درآمد سرانه بر حسب قدرت خریدش حدود ۱۴ برابر افزایش یافت؛ اتفاقی که مشابه آن بیش از دو قرن در انگلستان و حدود یک قرن و نیم در آمریکا زمان برد. امروزه اقتصاد موفق کره جنوبی الگویی برای بسیاری از کشورهای در حال توسعه است؛ از جمله کشور خودمان ایران.
وقتی سری به پرونده این شماره ماهنامه که موضوع آن جویشگر بومی است، بزنید متوجه میشوید یکی از الگوهای مسئولان کشور ما در ایجاد موتور جستوجوی بومی نمونه کرهای آن با نام ناور (Naver) است؛ موتور جستوجویی که کارش را از سال ۲۰۰۰ آغاز کرد، در صورتی که مسئولان کشور ما تازه در سال ۸۹ یعنی تنها پنج سال پیش به فکر راهاندازی مورد مشابه آن افتادند. مفهوم زمان در صنعت آیتی بسیار بیشتر از حوزه و صنایع دیگر به چشم میآید و وقتی کشورهایی که کمتر از ۵۰ سال پیش به لحاظ توسعهیافتگی با ما فاصلهای نداشتند، اکنون مدینه فاضلهمان در حوزه صنعت و تکنولوژی شدهاند، به طلا بودن زمان و در خواب غفلت بودن کشور طی چند دهه اخیر بیشتر پی میبریم.
باز میگردم به داستانم. در حالی که با دوست جدید کرهایام در خصوص موسیقی و ادبیات گپ میزدم، از او در مورد تصویر ذهنیاش پیش و پس از آمدن به ایران پرسیدم و جوابی شنیدم که بسیار تلخ بود: «ایرانیها بسیار نژادپرست هستند و معمولاً وقتی چشم بادامیها را میبینند از عبارت چینگ چونگ چانگ استفاه میکنند. واقعیتش پیش از سفر به ایران تصویری فانتزی از این کشور داشتم ولی الان که به اینجا آمدهام از رفتار مردم بسیار آزار دیدهام و تصویر چندان جذابی در ذهن ندارم.» در ابتدا سعی کردم توضیح دهم که برخی از مردم احتمالاً به حالت شوخی از این عبارت استفاده میکنند که او این تعبیر را به هیچ عنوان قبول نمیکرد و حتی از به کار گرفتن عبارت «چینگ چونگ چانگ» برای تحقیر چشم بادامیها در کشورهای دیگر هم مثال آورد و یک قطعه موسیقی را نیز مثال زد که در خصوص همین موضوع ساخته شده است!
تنها چیزی که در پاسخ توانستم بگویم این بود که «متاسفم» و در حالی که داشتم از او جدا میشدم ناگاه به یاد گفته همسن و سالهای پدرم افتادم که میگفتند:«زمانی این کرهایها میآمدند در ایران کار میکردند.» همین