سیاست و فناوری: از آزادی بیان تا حقوق مدنی
حرف میزنم، پس هستم
۷ اسفند ۱۳۹۹
زمان مطالعه : ۲ دقیقه
شماره ۸۸
تاریخ بهروزرسانی: ۹ اسفند ۱۳۹۹
«در آغاز کلمه بود. » و از همان آغاز، حرف باد هوا نبود. حرفها رد خود را به جای میگذارند. اسامی، حرفها و کلمهها وجود هر چیزی را عینی میکنند؛ انگار بهنام میخوانیم که عینیت ببخشیم، اشاره کنیم و بتوانیم توضیح دهیم. هر کس توی خورجینش چند کلمهای حرف داشته و دارد که گاه و بیگاه، وسط بازاری، گذرگاهی یا قهوهخانهای بیرونشان میآورده تا با دیگران درباره وضعیت موجود حرف بزند؛ حرفهای مرتبط سیاسیاقتصادیاجتماعیفرهنگی و گاه حرفهای نامرتبط. مربوط و نامربوطیاش به قضاوت شنونده بسته است. شاید پرسشِ تا کجا میتوان حرف زد سوالی نباشد که بتوان به این راحتیها جوابش را داد. شاید بشر بتواند تا ابدالدهر حرف بزند، ککش هم نگزد. حتی اگر کنتور ببندند به حرفهایش و به ازای هر جمله پول بگیرند، باز هم ادامه میدهد. اما سوال اصلی این است که کدام حرفها را میتواند بگوید و کدامها را نه؟ چه کسی مرزها را تعیین میکند؟ خود فرد، عرف، سنتها یا قانون یا هر مرجع ذیصلاح دیگری؟ اگر مرز بکشیم، آزادی عقیده و بیان معنایش را از دست میدهد؟ و اگر بله، پس چطور میشود سر بالا گرفت و گفت ما این همه سال تمدن را پشت سر گذاشتیم که همچنان اندر خم کوچه بایدها و نبایدها در صحبتهایمان بمانیم، حتی بیشتر از قبل؟ چون شبکههای اجتماعی، کافه، مغازه، بازار و میدان شهر نیستند که محدود باشند؛ این شبکهها میلیونها آدم را با یکدیگر در ارتباط قرار میدهند، میلیونها آدمی که در بینشان رهبران سیاسی هم حضور دارند. آیا حالا که فناوری جریان اندیشههای سیاسی را در میان عموم مردم تسهیل کرده باید مرزها مشخصتر، سفتوسختتر و دقیقتر باشند؟ یا خود مردم میتوانند به قضاوت بنشینند و مو را از ماست سیاسیون بیرون بکشند؟ آیا پلتفرمها باید مداخله کنند یا دولتها هستند که باید نظارت منسجمتری اعمال کنند تا از کاربران و جامعه مدنی محافظت...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید