«میانگین اجرای برنامه توسعه طی ۶ دوره گذشته حدود ۳۰ درصد بوده است.» این نتیجه…
۱۰ آذر ۱۴۰۳
روزگاری جبران خلیل جبران نوشت:«نپرسید کشورتان برای شما چه خواهد کرد، بپرسید شما برای کشورتان چه کاری میتوانید انجام دهید.» سالها بعد پرزیدنت مقتول آمریکایی، جاناف کندی هم از روی این کلام سحرانگیز خطابه تاریخیاش را نوشت تا اولی خط شروعی برای ترمیم میهنپرستی عربی و دومی خط آغازی برای ملیگرایی ایالات متحده جدید کشیده باشد. شاید حالا نیز صنف فناوری اطلاعات نیازمند آغاز دوبارهای از چنین خطی باشد؛ خطی که در آن شرکتها و افراد فناوری اطلاعات ایران باور کنند و بپذیرند که بیدار شدنشان از کابوس این رخوت کشدار چارهای جز بیداری جمعی ندارد.
سازمان نظام صنفی رایانهای با تمام کم داشتنها و زیاد خواستنهایش، با تمام کوتهنگریها و بلندپروازیهایش، آینه تمامنمای بازاری است که هم در هم کوبیده شده و هم از درون پاشیده است. تضاد بازار فناوری ایران را باید در این حقیقت جستوجو کرد که از یک سو فعالان این بازار خواستهاند بحق ابزارهایی را به میهنشان عرضه کنند که زیرساخت و تجسم مفاهیمی متعالی همچون آزادی، ارتباط، شفافیت و انسانیت هستند ولی از سوی دیگر در عمل خود از تجسم بخشیدن به این معانی جذاب حتی در پایینترین سطوح بازارشان عاجز بودهاند؛ واعظانی بودهاند که از وعظ خود گریختهاند و کوزهگرانی بودهاند که خود کوزه را بر سر کوفتهاند.
تردیدی نیست که نباید و نمیتوان حرکات و جریانات صنف فناوری اطلاعات یا هیچ جریان اجتماعی و جمعی دیگری را فارغ از حقایق روز سیاسی و اقتصادی جامعه تحلیل کرد و نگرش مجرد به شیئی صنفی همچون سازمان نظام صنفی ما را به بیراهه خواهد برد اما از این واقعیت نیز نمیتوان غافل شد که زمان نهفقط برای این تشکل مردمنهاد بلکه برای مردمی که ریشه در این بازار دارند نیز به سرعت در حال سپری شدن است.
نهتنها سازمان نظام صنفی و روسای احتمالیاش باید بپذیرند که این سازمان نیازمند تکثر، تنوع و تحول بیشتر است، بلکه باید تجار، مدیران و توسعهدهندگان جدید این بازار هم با این حقیقت کنار بیایند که سازمان نظام صنفی با همه خوب و بدش و پستی و بلندهایش، بلندترین سقف موجود فعلی برای آرزوهای جمعی آنهاست. دوباره آزمودن راهحلهای جمعی و گروهی در حالی که صنف فناوری اطلاعات به دور از تجارتها و عرصههای جدید همچنان راه خودش را میرود، نهتنها گرهی از کار بازماندگان نخواهد گشود بلکه راه پیش پای صنف را از این هم سنگلاختر خواهد کرد.
اگر تجربه این سه دوره از انتخابات سازمان نظام صنفی رایانهای را به فرض پیشین اضافه کنیم که احوالات سیاسی در ضریبی خردتر در صنف فناوری تکرار میشوند، تنها استدلال منطقی آن است که وقتی مردم حضور داشته باشند سرانجام لاجرم برنده نهایی نیز مردم هستند.
سازمان مانند هر ساختار مردمی دیگری در تلاش برای رسیدن به مردم سالاری حقیقی است و هیچگاه ایرانیان از طریق قهر با ساختارهای قدرت موجود به خواستههای خود در زمینههای اجتماعی یا سیاسی نرسیدهاند پس دلیلی ندارد که خوشبین باشیم در این زمینه فعالیتهای صنفی نیز یک استثناست و اضمحلال یا تضعیف ساختاری که چندین دهه آرمان و آرزو صرف تبلور آن شده است، حالا می تواند ناگهان منجر به بروز فضایی مناسب تر برای کسب و کار یا بروز ایدههای فناورانه شود. جبران خلیل جبران مرگی غریبانه داشت و کندی نیز آماج گلوله ای مرگبار شد ولی هر دوی آنها هرچند به دلیل ضعف های انسانی و اجتماعی قهرمان خود نبودند ولی سرانجام قهرمان دیگرانی شدند.
به بیانی صریحتر شاید هنگام آن رسیده باشد که بیمحابا در آینه بنگریم و اعتراف کنیم برای تولد هر پدرخواندهای دستکم جمعی باید فرزندخواندگی را بپذیرند. از خود بپرسید شما برای صنفتان چه کاری میتوانید انجام دهید