صنعت ارتباطات و فناوری اطلاعات مانند دیگر صنایع و رشتهها، مملو است از اسناد بالادستی…
۹ مهر ۱۴۰۳
همانند هر نهاد انتخابی دیگری در کشور ما، در پایان هر دوره هیاتمدیره سازمان نظام صنفی رایانهای و همهنگام با اوجگیری فضای انتخاباتی در صنف، بازار نقد – و گاه نفی- عملکرد و جایگاه سازمان به ناگاه گرم میشود. این بازارگرمی اگر از منظر مشارکتجویی اعضای سازمان و رقابت زنده و واقعی نامزدان ورود به هیاتمدیره نگریسته شود، نهتنها مذموم نیست، بلکه – حتی اگر اندکی نیز از حدود نقد منطقی و منصفانه به قلمرو نفی و نادیدهانگاری دستاوردها و بزرگنمایی اشکالات بلغزد – میتواند لازمه شور و شوق و هیجان سالم انتخاباتی به شمار آید. اما آیا آنچه بر داوطلبان ورود به هیاتمدیره سازمان و همیاران انتخاباتیشان مباح است، از تحلیلگران و ناظران رسانهای – عموما بیطرف انگاشتهشده – نیز پسندیده و پذیرفته خواهد بود؟
عنوان روی جلد شماره 16 نشریه پیوست و مجموعه مطالبی که در پرونده این شماره درج شده بود (مشتمل بر دو یادداشت در ابتدای نشریه، گزارشی به قلم نویسندگان دو یادداشت مذکور، مصاحبه با روسای سابق و لاحق سازمان و فهرستی از کاندیداهای احتمالی دور چهارم هیاتمدیره سازمان نصر تهران) نویدبخش توجه ضروری – و هرچند قدری دیرهنگام- دوستان رسانهای به وضعیت و سرنوشت این نهاد مهم و تاثیرگذار در آستانه انتخابات پیش رو بود. هرچه این عنوان و تعدد مطالب در آن پرونده شوقبرانگیز مینمود اما مطالعه این مطالب مایوسکننده از آب درآمد!
فارغ از لحن روایتگونه و دراماتیزهای که – شاید به اقتضای ایجاد جذابیت برای خوانندگان نشریه – برای یادداشتها و گزارشها برگزیده شده، آنچه از مطالعه این مطالب استنباط میشود، این است که نویسندگان در آستانه انتخابات سازمان بر خود فرض دانستهاند پیامی را به اعضای صنف، آن هم «صنف در معنای کلی آن و نه لزوما سازمان»، منتقل کنند و آن پیام دعوت همگان به مشارکت در سرنوشت صنفی از طریق شرکت فعال در انتخابات هیاتمدیره (چه بهعنوان انتخابکننده و چه بهعنوان انتخابشونده) و خلاصه، مداخله موثر در تعیین آینده سازمان است. اما برای رسیدن به این نتیجه ارزشمند و صحیح، لازم دانستهاند مقدماتی ذکر کنند که مستلزم داوری های گاه سخت نامنصفانه در مورد موقعیت و عملکرد سازمان است. از قضای روزگار، هر چه آن پیام نهایی با تلمیح و اشاره در قالب عباراتی معلق و چندپهلو (از قبیل «برای تولد هر پدرخواندهای دستکم جمعی باید فرزندخواندگی را بپذیرند») پوشیده و پنهان شده که یعنی «من این حروف نوشتم، چنان که غیر ندانست – تو هم ز روی کرامت، چنان بخوان که تو دانی»، مقدمات بحث صریح و مکرر ذکر شده است. قضاوتی را که دوستان در مورد روند قبلی و وضعیت فعلی آن چه در یادداشتها و چه در گزارش بهصراحت بیان کردهاند و در مصاحبهها هم به اصرار در قالب پرسش القا کرده اند، میتوان در چند گزاره زیر خلاصه کرد:
هر سه قضاوت یادشده، مطلقا و بیکم و کاست کاذبند و اینکه از این مقدمات نادرست، نتیجه درستی استنتاج شده (یعنی ضرورت مشارکت اعضای صنف در ارکان سازمان) چیزی از نادرستی آنها نمیکاهد.
حتی با معیارهای روزنامهنگارانه، سادهاندیشی است که فکر کنیم صرف کاریزمای رهبران، سازمان را ایجاد کرده و قوام بخشیده، بیآنکه هیچ مایهای از تدبیر و سازماندهی و «کارآمدی» در کار باشد اما خوشبختانه روسای دورههای قبلی سازمان حی و حاضرند و میتوانند از عملکرد خود و سازمان در دوره ریاستشان دفاع کنند. با ریاست فعلی سازمان نیز مصاحبه شده و ایشان هم میتوانستند از این فرصت برای دفاع از عملکرد خود و جایگاه فعلی سازمان دفاع کنند و اگر نکردهاند، لابد خود نخواستهاند. اما آنچه من بر خود فرض میدانم، دفاع از عملکرد صادقانه و بیچشمداشت همکارانی است که در سومین دوره هیاتمدیره سازمان نصر تهران، هم در هیاتمدیره و هم در سایر ارکان (دبیرخانه، کمیسیونها، کارگروهها) با وجود چالشهای محیطی و داخلی متعدد و با تلاش مجدانه، دستاوردهای افتخارآمیزی برای سازمان حاصل کردهاند و در ادامه زحمات همکاران دورههای قبل، موقعیت و جایگاه سازمان را بیش از پیش تثبیت و تحکیم کردهاند؛ بیآنکه بخواهیم چشم بر ناکامیها و ناکامیابیها و مشکلات و شاید کوتاهیها ببندیم.
هر کس در این سه سال و بهویژه در این اواخر، حتی یک بار گذارش به سازمان افتاده باشد، یقینا از این قضاوت که «…از درون پاشیده شده است» و «مقبولیت و محبوبیت آن به پایینترین نقطه خود رسیده» به شگفت درمیآید اما هراس من از این است که مبادا در گرد و غبار (به اعتقاد من نالازمی) که دوستان در این آواربرداری صنفی برانگیختهاند، برخی از نوآمدگان و تازهواردان صنفی (که اتفاقا نویسندگان جلب و جذب آنها را به سازمان هدف گرفتهاند)، در برآورد موقعیت و دستاوردهای سازمان (در هر سه دوره) دچار توهم شوند، به ویژه اینکه این «عملیات عمرانی» در نشریه وزین «پیوست» صورت گرفته است، نه در بیانیه انتخاباتی فلان کاندیدا و بهمان ائتلاف.
هیاتمدیره دوره سوم نصر تهران، با سه شعار «شفافسازی»، «برنامهمداری» و «انسجام صنفی» کار خود را آغاز کرد و اینک در پایان این دوره، تراز سازمان در هر سه محور، به نحو چشمگیری بالاتر از آن چیزی است که با تلاش بنیانگذاران سازمان در دورههای پیشین به آن رسیده بودیم. تدوین و تنظیم برنامه سهساله در یک فرآیند شفاف و مشارکتی و به دنبال آن پایش و گزارش مستمر و منظم عملکرد سازمان و انتشار آن در فضای عمومی، سنتی را در سازمان پایهگذاری کرد که مدیران بعدی سازمان نیز ناگزیر خواهند بود آن را پیگیری کنند. این گزارشها که در طول این سه سال به صورت بیوقفه و دورههای سهماهه منتشر شده و در پایان دوره سهساله نیز به طور تجمیعی منتشر خواهد شد، دستمایه گرانسنگی است برای ارزیابی و تحلیل موشکافانه عملکرد سازمان و شناخت نقاط قوت و ضعف آن، تا به جای روایتپردازی و قصهگویی، مدیران و گردانندگان بعدی سازمان، با توشهای از تحلیل دقیق و مبتنی بر دادههای واقعی، برنامهریزی و حرکت خود را آغاز کنند.
در بعد انسجام صنفی نیز افزایش قابل توجه اعضای سازمان در این دوره (که اتفاقا ثمره جلب و جذب همان «طیف جوانتر اعضا»ی مورد نظر دوستان بوده است)، افزایش نرخ حق عضویتپردازی اعضا، برگزاری گردهماییهای سالانه اعضا با کمیتی و کیفیتی بیسابقه در فضای صنفی کشور، برگزاری سمینارها و گردهماییهای علمی و آموزشی، افزایش کمی و کیفی شبکه همکاران سازمان (کمیسیونها و کارگروههای تخصصی) همه و همه نشانههایی از تلاش بیوقفه برای توسعه سرمایه اجتماعی صنف توسط سازمان بوده است. برخلاف تصور نویسندگان، هم و غم هیاتمدیره دوره سوم مصروف «جداسازی، تسویهحساب و یارکشی پوچ تهرانی و شهرستانی» نشده بلکه به رغم چالش بزرگی که با انتخاب ریاست سازمان از سوی رئیسجمهور سابق ایجاد شد، این چالش با کمترین هزینه و انعکاس بیرونی مدیریت و مرتفع شد. نتیجه این تدبیر، افزایش انسجام و پیوستگی صنفی و نهایتا ارتقای سطح تاثیرگذاری سازمان بوده است، نه «فروپاشی درونی» و «خطر مرگ حتمی». همکاری و همراهی جمعی مدیران سابق و فعلی سازمان (اعم از تهرانی و استانی) در هنگامه تعیین و معرفی وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات در دولت جدید و تاثیرگذاری غیرقابل انکار سازمان در تصمیمگیریها و تصمیمسازیهای حاکمیتی (هر چند ممکن است هنوز اثرات عینی و ملموس آن هویدا نشده باشد)، نتیجه اتخاذ چنین سیاستی بوده است که اوج آن را میتوان در همراهی و همکاری اثربخش طی برگزاری اولین گردهمایی بینالمللی سازمان در هفته فناوری اطلاعات پارسیزبانان دید؛ رویدادی که برگزاری آن یقینا از عهده یک سازمان «از درون فروپاشیده»، «در پایینترین نقطه مقبولیت و محبوبیت» و «در شرف مرگ حتمی» برنمیآمده است.
نقد و سنجش عملکرد مدیران و گردانندگان سازمان و ارکانش و بیان ضعفها و کاستیها و ناکامیهای آن، ضرورتی است که هم از فعالان صنفی و هم از رسانهها انتظار میرود. این نقدها در طول دورههای سهساله مسوولیت هیاتمدیره سازمان و بهویژه در پایان هر دوره، ارزشمند و ذیقیمت است و اگر بر مبنای دادههای واقعی و بر پایه تحلیل دقیق و موشکافانه صورت گیرد، از سوی هر کس با هر انگیزهای صورت میگیرد، باید مغتنم شمرده شود، به شرط آنکه به بهانه جذاب کردن آن برای مخاطبان، دست از انصاف نشوییم و به جای تحلیل و سنجشگری، در دامان روایتگویی و داستانپردازی نیاویزیم