یکی از مهمترین درسهای نخستین انقلاب صنعتی این است که لازمه دورههای دگرگونی گسترده در فناوری، بروز تحولی به همان اندازه ریشهای در دولت است. متاسفانه شمار خیلی زیادی از سیاستمداران به جای آغوش گشودن به روی آنچه موهبت فناوری جدید میتواند به دست دهد در مورد صرفهجویی داد سخن میدهند. روایت زیر آشنا مینماید. در گذر دههها، معجزات فناوری جامعه را دستخوش مهندسی دوباره کرد، در کشورها و مناطق انتشار مییابد و تمام وجوه زندگی را دستخوش تغییرات بنیادی میکند. سیاستمداران اما در پاسخ دادن به چالشهای جدید کُند هستند، قدرت را متمرکز میکنند و دنبال شکلهای آشناتر کنترل، خواه به صورت دولتگرایی سنتی، خواه ملیگرایی تهاجمی، یا هر دو هستند. اما فناوری همچنان دگرگونی پدید میآورد و نظم سیاسی، اقتصادی و اجتماعی را دستخوش بازآراییهای گریزناپذیر میکند. این توصیف هم در مورد نخستین انقلاب صنعتی صدق میکند هم در مورد زمانه کنونی ما. در موج کنونی انقلاب فناوری به نظریه جدیدی برای دولت نیاز داریم. در قرن نوزدهم تلاقی عوامل اجتماعی، علمی و اقتصادی شرایط سر برآوردن دولتملتهای نوین را فراهم کرد و در گذر چند نسل تغییرات چشمگیری در زندگی رخ داد، جمعیت رشد سرسامآوری کرد، درآمدها افزایش یافت و طول عمر افزایش زیادی پیدا کرد. در بریتانیا قانون اصلاحات بزرگ سال ۱۸۳۲ و نوآوریهای مختلف در رسانهها سبب شد مردم بیشتری وارد فرایند سیاست شوند. روزنامههایی مثل گاردین و اکونومیست در شکل دادن به بحثهای عمومی نفوذ فزایندهای یافتند. اما اصلاحات زمانه اکثراً در واکنش به بحرانها بود نه آنکه حاصل تاملات دقیق و تحلیلهای آرام باشد. دموکراتیزه کردن که زاده انقلاب بود همیشه تهدید انقلابِ مجدد را به همراه داشت. در آغاز، انقلاب صنعتی با خطمشی اقتصاد شدیداً آزاد مواجه میشد زیرا بهترین روش حفظ امتیازات برای اشراف زمیندار بود. تا هنگامی که حزب لیبرال تحت رهبری اندیشمندانی مثل لئونارد هابهاوس اوج نگرفته بود کنش...