توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
این روزها زندگی در فضای مجازی آنچنان به زندگی در فضای واقعی گره خورده است که دیگر مشخص نیست کدام واقعی است و کدام مَجازی. اگر روزی درد دل کردن فقط با دوستان خیلی نزدیک امکانپذیر بود این روزها هر کدام از ما بسیاری از رازهای مگوی خود را روی صفحات شبکههای اجتماعی با دوستانی به اشتراک میگذاریم که شاید هنوز آنها را ندیده باشیم. اگر روزی تصاویر جشنها و مهمانیها فقط برای درون قابهای روی دیوار یا آلبومهای خانگی بود امروز به هدف اشتراک گذاشتن با دیگران و شریک کردن آنان در لحظات خاص زندگی ثبت میشوند. از همین روست که دیگر مشخص نیست دنیای واقعی کدام است و دنیای مجازی کدام. در این آشفتهبازار دنیاها همانقدر که مفهوم حریم خصوصی تغییر کرده مفهوم احراز هویت نیز تغییر کرده است.
دیگر چهره و عکس و کارت ملی و شناسنامه نقشی در شناسایی مخاطب ندارند، در این دنیا صفر و یک حرف اول و آخر را میزنند. شما با صفر و یک تعریف میشوید و واقعیت پیدا میکنید. اگر روزی با دادن شناسنامه شناخته میشدید و فقط کافی بود عکس شناسنامه شما با خودتان مقایسه شود، در آن صورت خود واقعیتان تایید میشد؛ اما در دنیای مجاز همانطور که شمایی وجود ندارید تصویر واقعی از شمایی نیز وجود ندارد. همانطور که شما میتوانید ساختگی باشید تصویر شما نیز میتواند ساختگی باشد پس اثبات هویتتان راهکار دیگری میطلبد.
اما این سوال در میان است که آیا همیشه و همه وقت برای انجام هر نوع فعالیتی نیازمند اثبات هویت هستیم؛ مگر برای هر فعالیتی در دنیای واقعی هویت خود را مشخص میکنیم؟ مگر وقتی برای خرید روزانه به سوپرمارکت میرویم فرقی میکند چه کسی هستیم یا وقتی میخواهیم لباس خریداری کنیم؟ اما هویت وقتی اهمیت پیدا میکند که میخواهیم خانهای را خریداری کنیم یا خودرویی بخریم، در این صورت است که باید سند هویتی در اختیار دیگران قرار دهیم. همین روند در سایر فرایندهای روزمره نیز جاری است، اگر بخواهید در یک کلاس نقاشی به صورت خودخواسته ثبتنام کنید لازم نیست کارت ملیتان را نشان دهید شاید فقط نامتان یا خوداظهاریتان در مورد شماره کارت ملی کفایت کند اما وقتی میخواهید در دانشگاه ثبتنام کنید باید ثابت کنید که شما چه کسی هستید و آیا در کنکور پذیرفته شدهاید!
به نظر میرسد فضای مجازی نیز که این روزها دنیای واقعی همه ما شده باید چنین شرایطی داشته باشد. اگر قرار است احراز هویتی در این فضا صورت گیرد، باید مشخص شود که برای چه فعالیتی به احراز هویت نیاز است. آیا گشت زدن آزاد در فضای مجازی که میتواند مصداق دور دور کردن در خیابانهای شهر باشد نیز نیازمند احراز هویت است؟ خرید یک کالا تا چه حدی از احراز هویت را طلب میکند؟ یا گرفتن یک ماشین برای رسیدن به مقصد؛ آیا احراز هویت برای این فعالیتها درست مانند احراز هویت برای خرید سهام در بورس است؟ آیا احراز هویت هنگام فعالیتهای بانکی همانند احراز هویت هنگام خرید بلیت برای سینماست؟
حلقه گمشده احراز هویت در فضای مجازی درست جایی رخ مینماید که معلوم نیست برای چه فعالیتی باید چه مدل احراز هویت را انجام داد؛ همین امر هم میتواند موضوع احراز هویت را ترسناک کند. ترس از اینکه فرایند فعالیت احراز هویت به گونهای پیش رود که همیشه و همه جا چشمی باشد که فعالیتهای روزانه تو را زیر نظر میگیرد، خواه این فرایند یک خرید ساده باشد خواه چک کردن شبکههای اجتماعی یا حتی یک فعالیت ساده.
هراس از کنترل شدن در بسیاری از مواقع افرادی را به مقاومت برای پیادهسازی پروژههای احراز هویت وا میدارد؛ هراسی که شاید هیچگاه از بین نرود، اما دستکم میتوان با تعیین یک چارچوب مشخص آن را به حداقل رساند.