قسمت هشتاد و دوم
چرا خبرنگار نیستم
۱ شهریور ۱۳۹۹
زمان مطالعه : ۴ دقیقه
شماره ۸۲
ساعت حدود یک ربع به سه بعدازظهر یکی از روزهای نیمه مرداد (قطعاً سیزدهم نبود!) پارسال بود که موبایلم زنگ خورد. معمول این است که شمارههای ناشناس را پاسخ نمیدهم ولی نمیدانم چرا آن شماره را جواب دادم. شخصی که خود را مسئول روابط عمومی یکی از برندهای اکوسیستم معرفی میکرد با ادب و احترام فراوان پیشاپیش روز خبرنگار را تبریک گفت و آدرس خواست تا هدیهای به رسم یادبود بفرستد. تشکر کردم و گفتم که من خبرنگار نیستم. اما او حرفم را به حساب فروتنی گذاشت و باز آدرس خواست. یک لحظه خواستم برایش توضیح دهم که چرا خود را خبرنگار نمیدانم اما دیدم از حوصله آن مکالمه تلفنی و البته از حوصله خودم خارج است. پس آدرس دادم. همان موقع در توییتی کوتاه سعی کردم روشن کنم که چرا روزنامهنگار نیستم. یکی از دوستان از سر لطف کامنتی داد که «استاد! شکستهنفسی میکنی»، تشکر کردم و گفتم که اینطور نیست. که البته اگر مرا خوب را میشناخت، حتماً میدانست که اتفاقاً در حوزه تخصصی خودم ابداً اهل تواضع نیستم و البته اگر آن دوست خیلی جوان نبود، این را هم میدانست که لقب «استاد» در حوزه ژورنالیسم فناوری ایران به لطف یکی از روزنامهنگاران با سابقهمان بیشتر بار طنزی تمسخرآمیز دارد تا جدی! روابطعمومی، آن حوزهای بود که باعث همکاری مداوم من با رسانهها و روزنامهنگارانی شد که بعضیهایشان دوستهای بسیار خوبیاند. حتی گاهی به بعضی جنبههای روزنامهنگاری غبطه خوردهام هرچند همیشه میدانستم که موجود تنبل و راحتطلبی مثل من از پس چنین کار بسیار سخت و پردردسری برنمیآید. با خودم فکر میکردم پس چرا وقتی مرا روزنامهنگار یا خبرنگار خطاب میکنند در کنار تعجب از این درک نادرست قدری هم ناراحت میشوم. شاید پاسخ در مسیر کاریام باشد و مدل ذهنیام در مورد تعریف حرفه و شغل. پس از پایان دوره لیسانس به عنوان مهندس برق قدرت...
شما وارد سایت نشدهاید. برای خواندن ادامه مطلب و ۵ مطلب دیگر از ماهنامه پیوست به صورت رایگان باید عضو سایت شوید.
وارد شویدعضو نیستید؟ عضو شوید