skip to Main Content
محتوای اختصاصی کاربران ویژهورود به سایت

فراموشی رمز عبور

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ عضو شوید

ثبت نام سایت

با شبکه های اجتماعی وارد شوید

عضو نیستید؟ وارد شوید

فراموشی رمز عبور

وارد شوید یا عضو شوید

جشنواره نوروزی آنر

در انتظار باران

آرش برهمند تحریریه

۳ دی ۱۳۹۸

زمان مطالعه : ۴ دقیقه

شماره ۷۵

تاریخ به‌روزرسانی: ۲ بهمن ۱۳۹۸

بسیار گفته شده ایرانیان حافظه تاریخی ندارند. از اتفاقات دردناک و حتی خونین گذشته درس نمی‌گیرند و سابقه آدم‌ها و نظامات را فراموش می‌کنند و آزموده را با بالاترین قیمت ممکن می‌آزمایند. می‌شنویم که تکرار تراژیک اشتباهات پیشین را به پای این آگاهی جمعی می‌نویسند و روزگار سخت را به این فراموشکاری ملی نسبت می‌دهند، اما آیا وحشت عمومی از «اینترنت ملی» حاصل یکی از همین سیاه‌‌چاله‌های تاریخی است؟
فرمول طلایی اعتراضات مردمی در فضای مجازی اغلب این است که هر چقدر دامنه نفوذ و هشتگ‌پراکنی آن افزون‌تر باشد این آتش تندتر خاکستر خواهد شد. مهم نیست بحث بر سر پرتاب کردن یک کودک زباله‌گرد در سطل آشغال باشد یا حمله به یک برند خارجی برای اینکه زنان را در حال خدمت به همسران‌شان تصویر کرده. مهم نیست بر سر یک زن جهانگرد ریخته باشند که گردشگران خارجی را به سفری شیک در ایران آورده یا سورپرایز وزیر، یک پستچی پرنده از آب درآمده باشد. امروز بحث بر سر رمز دوم است و فردا بحث بر سر راننده‌ای که دختری را میانه راه پیاده کرده. گویی ذات زودگذر این فضا بر همان حافظه کوتاه‌مدت تاریخی سوار شده و شتاب فراموشی را دوچندان کرده. توییتر فیلتر شده ولی همه حاکمان در آن هستند. تلگرام بسته شده ولی همه بازیگران در آن بازی می‌کنند و با همین روند قاعدتاً باید وقتی اینترنت وصل شد پس از بازه‌ای پر از خشم و دود عافیت‌طلبی بر نگاه تاریخی مستولی شود، اما چرا چنین نشده؟
هرچند ناباورانه اما به نظر می‌رسد قطعی طولانی‌مدت اینترنت و استیلای کشدار این فقدان بر اینترنت همراه و سپس استان‌های محروم کشور سرانجام کار خود را صورت داده و این ترس به لایه عمیق‌تری از حافظه ایرانی رسوب کرده. در حالی که سنت حافظه مجازی ایرانی ایجاب می‌کرد این موج بخروشد، بر سر همه بازیگران خشک و تر آوار شود و پس از آنکه تعداد معدودی مهره اغلب خرده‌پا را بشوید و ببرد و به دریا بازگردد، این اتفاق به هزارتوی عمیق‌تری از ذهن شهروند ایرانی در جهان مجازی نفوذ کرده است.
یک ماه گذشته و هنوز مقامات می‌کوشند با بیان مواضع و خسارات خود را آگاه از این دغدغه عمومی جلوه دهند. هنوز کسب و کارها زنجیره‌ای از جلسات را در هر نهاد صنفی و تشکلی که یاری کند ترتیب می‌دهند که پرده از دردهای خود بردارند و هنوز حرف‌های رئیس دولت برای توسعه‌دهندگان این فضا بوی مهاجرت می‌دهد.
حتی عمیق‌تر از این دغدغه‌های جمعی پشت هر فیلترشکنی که وصل نمی‌شود، هر موبایلی که آنتن نمی‌دهد و هر سایت داخلی یا خارجی‌ای که به مدت چند لحظه‌ از کار می‌افتد برای کاربران ایرانی طعم وحشتی عمیق نهفته است. وحشت از اینکه تنها مجرای خود برای دیدن،‌ خواندن و زیستن به ریتم جهانی را برای همیشه از دست بدهند و این وحشت فقط از جنس درآمد یا دانش نیست، از جنس زندگی است. حس آنکه در ورای فیلتر‌ شدن، محکوم شدن و متهم شدن همان انتخاب برای اینکه ببینند در جهان چه می‌نویسند، چه می‌خوانند و چه می‌سازند تا ابد از دست برود و دیگر این «انتخاب» دشوار را هم نداشته باشند. بالاخره پشت هر مدیری می‌تواند یک عاشق گیم‌های روز دنیا، پشت هر برنامه‌نویسی یک شیفته موسیقی جاز و پشت هر روزنامه‌نگاری یک طرفدار سینمای ابرقهرمان‌ها پنهان باشد و همه این دغدغه‌ها از جنس معاش و عدد و رقم و تعداد کاربر نیست. برای همین حتی سایه از دست رفتن این انتخاب مانند کابوس باز شدن درهای یک زندان ابدی نه فقط برای کسب و کارها بلکه برای سازندگان و توسعه‌دهندگان آنهاست.
این است که بیم از دست رفتن این انتخاب اینترنتی شبیه هوای تیره و تاریک تهران پاییزی می‌شود. هوایی آلوده و سرب‌آلود که پس‌زمینه خاموش همه غم‌ها،‌ جدل‌ها و بیماری‌هاست و چنان به خورد افق پایتخت رفته که دیگر کسی حتی نای ریشه‌شناسی و امیدواری هم برایش ندارد. بهای این آلودگی را دیر یا زود اغلب ساکنان تهران با مریضی‌ها و افسردگی‌هایی که در کمین است خواهند پرداخت و باریدن یکی دو باران کم‌رمق هم فقط برای لحظاتی خورشید را به ما نشان خواهد داد. بزرگ‌ترین و مفصل‌ترین پرونده تاریخ پیوست تاکنون در این شماره در انتظار شماست.

 

این مطلب در شماره ۷۵ پیوست منتشر شده است.

ماهنامه ۷۵ پیوست
دانلود نسخه PDF
http://pvst.ir/72p
آرش برهمندتحریریه

    روزنامه‌نگاری را از ابراراقتصادی شروع کردم و مدت کوتاهی در شرق، همشهری نوشتم و در برنامه‌های تلویزیونی فناوری اطلاعات کار کردم. در مورد فناوری و تاثیرش بر زندگی و کسب و کار می‌نویسم و تاریخ شفاهی و استارت‌آپ‌ها از حوزه‌های مورد علاقه من هستند. معتقدم رسانه پل مهمی است میان انسان‌ها، تصمیم‌سازها و کسب و کارهای جهان امروز.

    تمام مقالات

    0 نظر

    ارسال دیدگاه

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    *

    برای بوکمارک این نوشته
    Back To Top
    جستجو