توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
موضوع نیروی انسانی در حوزه فناوری اطلاعات ایران چنان دیگ جوشانی است که تحلیل اینکه افزودن چه عنصری آن را خوشطعم خواهد کرد و کاستن چه مادهای از فوایدش خواهد کاست تقریباً برای هیچ یک از آشپزان متعددش ممکن نیست.
در زمینه آموزش سالهاست میگویند نیروی انسانی دانشآموخته، مهارتآموخته نیست. از یک سو کسبوکارها میگویند چنان قوانین دستوپاگیرند که کسبی رشد نمیکند که موجب تعالی نیروی انسانی خود شود و میگویند دخالت دولت هم باز در بهترین سناریو به همان بحران تربیت نیروی انسانی انبوه ولی ناکارآمد دامن خواهد زد و از آن نخواهد کاست. تشکلهای صنفی دم از تشکیل دایرکتوری و تعریف چارچوب برای شرایط هر حرفهای میزنند که باز حتی اگر در شرایطی رویایی محقق شود، یکی از صدها سند و مصوبهای خواهد بود که در عمل مورد احترام و ارجاع بازار نیست. پس مشکل کجاست؟
نمیشود به راحتی دست روی بخشی از مشکلات گذاشت. مفهوم آموزش بر بسترهای آنلاین سالهای سال است که واژگون شده و دیگر بزرگترین آموزشگاه دنیا یوتیوب و گوگل و ویکیپدیاست، نه آکسفورد و هاروارد. کسبوکارهای بسیاری در سراسر جهان توسعه خود را با برونسپاری و نیروی کار بینالمللی رقم میزنند و دولت هم اثبات کرده که دید بلندمدت در زمینه مشاغل تخصصی ندارد. تشکلهای صنفی هم چنان در هزارتوی مشروعیت و محبوبیت گیر کردهاند که دیگر دامنه کارکردشان به اشخاص حقیقی و افراد متخصص نمیرسد. کابوس تاسیس یک سازمان نظام مهندسی نیز اوضاع را برای هیچیک از بازیگران راحتتر نمیکند. هیچکس در این اوضاع اقتصادی تشنه ایجاد نهادی با بوروکراسی فربهتر در بازار نیست. پس راهحل کجاست؟
واقعیت این است که باید بپذیریم ما در سالهایی زندگی میکنیم که جدا از موضوع حرفه و افراد حرفهای، نه فقط بازار فناوری اطلاعات که کل بازار کار ایران با هجومی اخلاقی مواجه است. اگر روزگاری موسسان اپل و مایکروسافت رویای کارآفرین ایرانی بودند و همین چند سال اخیر موسسان جوان کافهبازار، دیجیکالا و آپارات، حالا مفهوم «کار» با بحرانی هویتی روبهرو شده است. دیگر فرد موفق از دید نیروی کار فناور ایرانی کسی نیست که عمر و آینده خود را در پای حرفهاش قربانی میکند تا یک کارآفرین، برنامهنویس، فروشنده یا بازاریاب خبره شود بلکه بیهیچ تعارفی کسی موفقتر است که کمتر هزینه و بیشتر برداشت کند.
در روزگار فرصتهای میلیاردی بازار خدمات ارزشافزوده، پولدار شدنهای یکشبه و شهرتهای مبتنی بر شبکههای اجتماعی دیگر آن نظام ارزشی که در آن تمرکز، تخصص و تلاش یک ارزش بود در حال فرو ریختن است و کسی برنده است که بتواند سریعتر و راحتتر نام و نان برای خود بسازد و برود. بروز این هبوط مفهوم کار در بازار فناوری اطلاعات مشهودتر است، چون در این بازار ذاتاً رویای ره صدساله را در جوانی رفتن از ابتدا مطرح بوده؛ از سه نسل پیش و از بیل گیتس گرفته تا زاکربرگ همواره جوان ایرانی فکر کرده است که میتواند فارغ از ساختار اقتصادی واقعی کشور یک مایکروسافت و گوگل و فیسبوک بسازد و جهان را تغییر دهد و حالا آن رویا در بازاری که ناگزیر به فساد و دروغ آمیخته به توهم تبدیل شده است.
در یک کلام؛ دیگر کار کردن یک فضیلت نیست که نیروی کار صاحب فضیلت باشد.