توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
احراز هویت کاربران در بخش دولتی و خصوصی تبدیل به یکی از چالشهای اصلی دنیای جدید شده است. دنیایی که دیگر سرویسهای مختلف فقط محدود به دنیای واقعی نیست و چه بسا دنیایی که روزی به آن دنیای مجازی یا جهان دوم میگفتیم این روزها تبدیل به جهان اول شده است. دیگر برای گروههای سنیای که به تدریج وارد بازار کار میشوند و به نیروهای فعال جامعه تبدیل میشوند، فضای مجازی دنیای دوم قلمداد نمیشود بلکه دنیای واقعی آنهاست. در آن زندگی میکنند، با دیگران دوست میشوند، معاشرت میکنند و خریدهای خود را انجام میدهند، درس میخوانند و خواهان دسترسی به تمامی سرویسهای مورد نیاز خود از آن طریق هستند.
هستند افرادی که با جستوجویی ساده سرویسی را در فضای مجازی نمییابند و از نیافتن آن سرویس متعجب میشوند و میگویند یعنی برای انجام کاری چنین ساده باید حضوری به فلان سازمان مراجعه کنم. دیگر برای این افراد استفاده از اینترنت کار پیچیدهای نیست، مانند همان غذا خوردنشان رویهای معمولی به شمار میآید. حال تصمیمگیران باید برای چنین گروهی برنامهریزی کنند؛ کسانی که در این فضا متولد شدهاند و در این فضا رشد کردهاند و شاید هیچ تصوری از محدودیتهایشان در این فضا ندارند و فقط میخواهند به سرویسهای مورد نیازشان دسترسی پیدا کنند.
احراز هویت همین کاربران وقتی پیچیده میشود که هر کدام از سازمانها و دستگاههای دولتی خواهان طراحی مجزای سامانهای برای احراز هویت هستند. هرچند مسئولیت احراز هویت اولیه با ثبت احوال است اما بسیاری معتقدند سرویسی که ثبت احوال برای احراز هویت در اختیار کسبوکارهای مختلف قرار میدهد برای مدل فعالیت آنها کافی نیست و آنان به غیر از اطلاعات پایه نیازمند اطلاعات تکمیلی هستند؛ اطلاعاتی از جنس تحصیلات یا مدل کسبوکاری یا حتی درآمدی و سلامت. برای پاسخ به همین نیاز و خواسته است که هر کدام از بخشهای کشور در صدد ایجاد سامانهای برای احراز هویت خود برآمدهاند. از یک سو شبکه بانکی قرار دارد و از سوی دیگر بخش تجاری کشور. از سویی هم سازمان بورس به صرافت ایجاد سامانه احراز هویت کاربران خود افتاده است. سازمان فناوری اطلاعات با استفاده از بستر تلفن همراه بخشی از کاربران این فضا را احراز هویت میکند و فرایند احراز هویت در قوه قضاییه هم که به گونهای دیگر پیش میرود و در نهایت باید اقدامات ثبت احوال را نیز در نظر گرفت.
اگر تصور کنیم کشور نیازمند تمامی این سامانهها برای شناسایی کامل افراد است، آیا تاکنون برای اتصال یا هماهنگی دادههای این سامانهها نیز اقدامی صورت گرفته است؟ آیا مدیران و متولیان این سامانهها برای پرهیز از جمعآوری دادههای تکراری به فکر تعامل با دیگر بخشهای کشور افتادهاند یا هر کدام در مسیر خود پیش میروند؟
پاسخ به این سوال نزد هر کدام از متولیان این سامانهها قرار دارد اما بدون شک هماهنگی این سامانهها با یکدیگر و پرهیز از جمعآوری دادههای تکراری نه تنها هزینه پروژهها را کاهش خواهد داد بلکه منجر به تعامل بیشتر و سادهتر شدن مسیر دسترسی به این سرویس خواهد شد. زیرا بدون شک نسلی که جهان دوم را به عنوان دنیای واقعی خود انتخاب کرده است تحمل پیچیدگی خاص سامانههای مختلف را ندارد و به دنبال سادگی مصرف است.