توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
امنیت کلمه گمشده این روزهای همه ماست. جالب است که چطور طنین یک کلمه میتواند در گذر تنها چند ماه تغییر کند. شاید اگر در همین سال تازه درگذشته کسی از یک تصمیم «امنیتی» حرف میزد، بیشتر اشارهای کم و بیش خوفناک به سازوکارهای اطلاعاتی بود که چنان در هالهای از سکوت و رمز تنیده شدهاند که بیشتر ترسناک هستند تا آرامشبخش، ولی حالا دیگر «امنیت» آن بار معنایی سابق را ندارد.
حالا همه به دنبال امنیت هستند و تلاش برای رسیدن به موقعیتی که امن باشد یک مطالبه اجتماعی است؛ عطش برای امنیت اقتصادی، شغلی، فکری و حتی خبری دیگر دارد از ناخودگاه اجتماع به ویترین عمومی میرسد.
چنان بار تنشهای عمومی بر روان مردم افزون شده که حتی نسل جوان، که باید در این بازه از عمر خود در پی هیجان، نوگرایی و بازنگری باشد، شبها رویای امنیت فکری و مالی نهچندان دور را میبیند. برای این نسل که خاطره روشنی از جنگ، تحریمهای پیشین و جهان پیش از ترامپیسم ندارد، رسیدن یک ناو هواپیمابر به مرزهای جنوبی کشور و همسایگانی آتشافکن که حفرههای نفتکشهایشان را برای جهانیان نمایش میدهند تصوری به خودی خود غریبه و اضطرابآور است، حالا فکر کنید در این میانه بخوانید که اطلاعات شخصی شما هم روی مرکز داده قدیمی یک شرکت لو رفته؛ آدرس و اطلاعاتتان را یک اپراتور دارد معامله میکند و اطلاعات درگاه بانکیتان هک شده. حتی اگر هم هیچکدام از اینها نباشد، اطلاعات مالی شرکت و فروشش را یک لیست اشتباهی به دست همه داده است.
لازم نیست کارشناس یا تحلیلگر بازار فناوری باشید و فقط یک ناظر عادی هم میتواند درک کند کسبوکاری که جایی میان تحریم خارجی و تحدید داخلی گیر افتاده است و این روزها برای بقای خود در توفان اقتصادی میجنگد، در برداشت اول نمیتواند چندان دغدغه امنیت خودش را داشته باشد، اما این همه داستان نیست.
چه خوشایند ما باشد چه نه، ایران امروز هرچند در جنگ نیست ولی در شرایط جنگی است. نبرد همهجانبه زودتر از همه جا در فضای مجازش شروع شده و در میان لشکر روباتها و سربازان مجازی ژنرالهایی از هکرهای خودی یا بیگانه نیز حضور دارند. در این میان این خط آتش کسبوکاری مردمی هم ترکش خواهد خورد. مذمت خواهند شد و ناگزیر خواهند شد سنگرهایشان را مستحکم کنند. در این وجه از نبرد هم مانند بسیاری از عرصههای دیگر نمیتوان بر توان و تجربه جهانی چندان تکیه کرد. دیگر حفظ این کسبوکارها نه در مقیاس امنیت یک کسبوکار که در قامت «امنیت ملی» در شرایط جنگی باید بررسی شود.
راهحل نیز مانند هر نبرد دیگری نه در قربانی کردن نیروی خودی که در داشتن روحیه ملی، برادری و برابری میان جبهههاست. اگر کسبوکارها باید پذیرند که دیگر امنیت برای آنها یک «انتخاب» نیست، حاکمیت نیز باید بپذیرد که دیگر یک نقشه، فروشگاه آنلاین، آگهی دیجیتالی و در یک کلام اپلیکیشنی همهگیر یک سنگر ارزشمند است. با تعجیل، تحمیل و تادیب این سنگرها را تعطیل یا فراتر از آن حتی بدتر تقدیم دیگران نکنیم. سال ۹۸ سال نبرد برای امنیت است، بیایید در آن به همرزمانمان احترام بگذاریم
* برگرفته از عنوان رمانی به قلم گابریل گارسیا مارکز در سال ۱۹۸۵، به نام عشق در سالهای وبا.