توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
حدود ۲۵ سال از حضور اینترنت در ایران میگذرد. در تمام این سالها فیلترینگ، مانند سایهای برای اینترنت، پابهپایش آمده و لحظهای رهایش نکرده. هرچند روند مسدودسازی سایتها، پلتفرمها و اپلیکیشنها همواره ثابت بوده اما اگر اندکی دقیق شویم، محتوای این محدودیت تغییراتی یافته است. به خصوص که بهرغم وجود کارگروه تعیین مصادیق محتوای مجرمانه (کمیته فیلترنیگ)، نحوه مواجهه دولتها با اینترنت بر روند فیلترینگ تاثیر بسزایی داشته است.
تمام آنچه را در این سالها از دسترس کاربران ایرانی خارج شدهاند میتوان در چهار دسته زیر تقسیمبندی کرد:
۱- محتوای غیراخلاقی
۲- محتوای سیاسی
۳- شبکههای اجتماعی
۴- بیدلیل.
به نظر میرسد موارد اول و دوم نیاز به توضیح یا مثال نداشته باشند؛ اما در مورد سوم لازم است توضیح دهم همانطور که در دنیای واقعی احزاب، گروهها، نهادهای صنفی و غیره همواره در معرض تحدید و تهدید بودهاند، شبکهسازی در دنیای مجازی نیز با ممانعت روبهرو بوده است. اما در عین حال گاهی وجود محتوای غیراخلاقی یا سیاسی در برخی از این شبکهها مزید بر علت شده است. در مورد چهارم نیز باید گفت برخی از سایتها بدون هیچ دلیلی مسدود میشوند؛ مانند سایتهای کوتاهکننده لینک که فیلتر شدن آنها از هیچ منطقی پیروی نمیکند.
این روند با شدت و ضعفهایی تا اواسط دهه ۹۰ ادامه داشت اما عرضه گسترده اینترنت همراه از سوی دو اپراتور غالب تلفن همراه در کشور موضوع را متفاوت کرد. اکنون اینترنت پرسرعت در اختیار چند ده میلیون کاربر ایرانی است و در پی آن کسبوکارهای متعددی بر بستر اینترنت شکل گرفتهاند. در سالهای اخیر روند مسدودسازی کسبوکارهای مجازی آغاز شده است که نارضایتیهای بسیاری را به همراه داشته و اکنون دولت و قوه قضائیه به دنبال راهکاری هستند تا فیلتر شدن آنها را به حداقل برسانند. در کنار اینها بسیاری از کسبوکارهای خرد بر بستر تلگرام و اینستاگرام شکل گرفتهاند که مسدودسازی این دو پلتفرم میتواند آنها را نابود کند. از سوی دیگر به صورت روزانه شاهد تولد نمونههای داخلی پلتفرمهای خارجی هستیم. نمونههایی که گاه مانند آپارات، دیجیکالا و کافهبازار با اقبال کاربران مواجه میشوند و گاه مانند پیامرسانهای داخلی به در بسته میخورند. مجموعه این مولفهها روند فیلترینگ را دچار دو تغییر جدی کرده است.
الف: در شرایطی که کشور بیش از هر زمان دیگری نیاز به اشتغالزایی دارد مسدود کردن کسبوکارها یا پلتفرمها میتواند نفتی باشد بر آتش بیکاری. از همین روست که قوای سهگانه کشور به دنبال ساماندهی روند مجوزدهی، نظارت و رسیدگی به تخلفات کسبوکارهای مجازی هستند. در عین حال شاید بتوان گفت تنها دلیلی که باعث شده تصمیمگیران فیلترینگ با اینستاگرام مماشات کنند همین است. در صورتی که اینستاگرام به سرنوشت تلگرام دچار شود، بسیاری از کسبوکارهای خانگی و خرد نابود میشوند؛ در شرایطی که میدانیم نمونههای داخلی اینستاگرام نمیتوانند پاسخگوی نیازها باشند (مگر آنکه قرار باشد از پوستههای داخلی اینستاگرام مانند آنچه برای تلگرام ایجاد شد استفاده شود).
ب: متاسفانه استفاده از فیلترینگ به عنوان ابزاری برای از میدان به در کردند رقبا (چه خارجی و چه داخلی) کمکم در حال باب شدن است. این ابزار معمولاً در دست کسانی است که با رانتهای متعدد یک نمونه ضعیف از محصول موجود و موفق میسازند و در ادامه با استفاده از لابیهای سیاسی ذهن تصمیمگیران را به سمتی میبرند که استفاده از محصول موجود، خلاف اخلاق، امنیت ملی، سیاستهای کلی نظام و غیره است و باید آن را فیلتر کرد و به سمت نمونهای که آنها ساختهاند رفت. این افراد معمولاً درباره نمونه خود اغراق میکنند (مشابه آنچه درباره پیامرسانهای داخلی رخ داد) اما در عمل نمیتوانند نیازها را برطرف کنند.
بدین ترتیب میتوان گفت وارد عصر جدیدی از فیلترینگ در ایران شدهایم. عصری که اقتصاد در آن حرف اول را میزند.