«میانگین اجرای برنامه توسعه طی ۶ دوره گذشته حدود ۳۰ درصد بوده است.» این نتیجه…
۱۰ آذر ۱۴۰۳
فیلم زیرزمین (Underground) ساخته امیر کوستوریتسا (Emir Kusturica) را دیدهاید؟ فیلم با داستانی طولانی از یک ساعت و نیم اول که میگذرد، هر لحظه میتواند تمام شود یا حداقل مخاطب اینطور حس میکند؛ اما هر بار که به پایان داستان نزدیک میشویم کارگردان نخ باریکی مییابد و آن را چنان میتاباند که طنابی قطور میشود و از چاه پایان خارجش میکند. آمیختهای از موسیقی، طنز و تراژدی چنان به هم میپیچند که میتوان تا بینهایت آن را رها نکرد.
داستان شرکت مخابرات ایران نیز از جهاتی مانند این فیلم است. داستانی بیپایان که مخاطب هر بار تصور میکند در حال تماشای فصل پایانی است، اما در حقیقت چنین نیست. داستان مخابرات موسیقی ندارد اما جنبههای طنز و تراژدی را بسیار میتوان در آن یافت.
در کلاسهای داستاننویسی میگویند اگر اسلحهای روی دیوار است، حتماً باید در طول داستان حداقل یک بار شلیک کند. در داستان مخابرات، از سال ۸۵ تا ۹۵، همه تفنگهای روی دیوار- حتی آنها که خراب بودند- شلیک کردند و در حالی که تصور میشد داستان با پایانی به نسبت خوش به انتهای خود نزدیک شده، باز نخی جدید به میان آمد و فصل تازهای را آغاز کرد. این بار دیوان عدالت اداری سرنخ را در دست دارد. موضوع حذف آبونمان دامن مخابرات را گرفته. موضوعی که به روایت مدیرعامل شرکت مخابرات ایران، بیش از ۷۰۰ میلیارد تومان در سال و به خوانش وزیر ارتباطات و فناوری اطلاعات، هزار میلیارد تومان از درآمدهای این شرکت میکاهد و اگر به روشی حل نشود، خاکستر مخابرات را باد خواهد برد. اگر قرار باشد این رقم از درآمدهای مخابرات کم شود، این شرکت حتی نمیتواند امورات روزمره خود را اداره کند، چه رسد به توسعه و نگاه به آینده (اگر تصور کنیم چنین چیزی در دستور کار مالکان مخابرات هست).
چه شد که کار بزرگترین اپراتور ارتباطاتی خاورمیانه با چند 10 میلیون مشترک و چند 10 هزار پرسنل به اینجا رسید؟ میتوان خرافاتی بود و از نفرین و طلسم سخن گفت. میتوان به عقب بازگشت و بحث واگذاری شرکت مخابرات ایران را دوباره که نه، صدباره مطرح کرد که اگر آن زمان چنین نشده بود و چنان میشد، امروز حال و روز دیگری داشتیم. میتوان از سال ۹۲ گفت و مشاجره بیحاصل و بیدلیل وزیر اسبق ارتباطات و مالکان شرکت مخابرات ایران را پیش کشید که اگر زودتر توافق حاصل میشد و تعرفه خدمات مخابراتی در زمان خود افزایش مییافت، امروز شرکت مخابرات ایران این همه دردسر نداشت. میتوان از نگاه مالکان مخابرات به این شرکت و حتی این صنعت گفت. از پولی که از صنعت خارج میشود و مدیرانی که غالباً از بدنه نیستند؛ اما همه اینها حرف و حدیثهایی هستند متعلق به گذشته. باید به فکر اکنون و آینده بود.
چطور میتوان مشکل مخابرات را حل کرد؟ پیشنهادها میتوانند طیفی از رادیکالترین گزینه تا محافظهکارانهترین آنها را در بر گیرند. رادیکالترین گزینه بازگشت بخش ثابت شرکت مخابرات به دولت است. گزینهای که کمترکسی جرات بیانش را دارد اما احتمالاً خیلیها به آن فکر میکنند. ولی به نظر میرسد راهحلی که بر سر آن توافق شده تلاش برای بازگرداندن حکم دیوان عدالت اداری است. راهی که شاید به نتیجه برسد اما قطعاً دوای درد مخابرات نخواهد بود و باید منتظر بود به زودی رشتهای دیگر از جایی آغاز شود و داستان را ادامه دهد. آیا کسی هست که حاضر باشد یک بار برای همیشه تصمیمی متهورانه بگیرد و این داستان مطول و کسالتبار را تمام کند؟