توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
پلتفرمها حالا کلیدواژه مورد علاقه حاکمیت هستند. همین یک کلمه تبدیل به زنگ خطری شد که سال گذشته رسماً در گوش حاکمان به صدا درآمد و بهسرعت تبدیل به اولویت یک نظام سیاسی کشور در مواجهه با کسبوکارهای جدید شد.
در حقیقت در حالی که موجهای متعدد استارتآپی هیچگاه واقعاً صد درصد از دید حاکمیت مطلوب یا به عبارتی خودی نبودند ولی سال گذشته رسمی، رسانهای و پشت پرده بیان و عیان شد که هیچ استارتآپی از سقف شیشهای بالای سر پلتفرمهای نسل اول عبور نخواهد کرد مگر آنکه اهلیتش برای نظام حاکمه کشور مسجل شود.
اگر از پوشش اعتقادی یا سیاسی صحبتهایی که هر روز علیه بنیانگذاران تکشاخهای نسل اول میشود بگذریم، میتوان در این تهاجم خاموش برای تصرف سنگر به سنگر پلتفرمهای ملی موارد قابل ملاحظهای هم دید که سرخط آنها امنیتی است.
این سالها موجی جهانی برای تسلط ملی بر دادههای حیاتی کاربران شکل گرفته است که در آن نهفقط کشورهایی مانند چین و روسیه که حتی کشورهای عربی و خود آمریکا هم سعی میکنند مالکیت دادههای ملی خودشان را دودستی بچسبند.
در چنین شرایطی ایران که شاید بیشتر از هر زمان دیگری در نظام سیاسی فعلی خود در میانه یک توفان سیاسی و نظامی منطقهای است میتواند نگران امنیت خودش از طریق دادههای کاربران روی پلتفرمها باشد و تسلط این کسبوکارها بر زندگی و نگاه چند ده میلیون ایرانی محل توجه این نگاه امنیتی است. این روایت ملیگرایانه از پلتفرمها بهویژه وقتی پررنگ میشود که مشخص شود در هر نسخهای از تاریخِ استارتآپها، باز هم منشاء موفقیت بازیگرانِ نسل اولِ این فضا، بهوضوح پول خارجی بوده است.
بله! اکوسیستم استارتآپی ایران چه در فرهنگش و چه در سطح انسانی از ایده گرفته تا سرمایه بومزیستی جهانوطن است و این گرایش جهانی بخشی از ذات سیال و بدون مرز فناوری در عالیترین شکل خودش است؛ ولی این سکه روی دیگری بهجز امنیت هم دارد.
نبود سرمایهگذاری خارجی در بازاری که ذاتاً بر اساس اقبال سرمایهگذاران بینالمللی مجال رشد پیدا کرده جزو آن مواردی است که حتی اگر سردمداران فعلی کشوری هم اجازهاش را میدادند باز در شرایط فعلی ایران در سیاست بینالملل و تحریمهای جهانی دیگر برای ایران امروز ممکن نبود.
در حالی که توجه رسانهای در این فضا بر این اصل استوار است که خریداران آینده علیبابا، تپسی، دیوار و دیجیکالا چه کسانی میتوانند باشند، باید به انگیزههای درونی این کسبوکارها هم برای چنین معاملاتی توجه کرد.
غولهای تجارت الکترونیکی ایران اساساً با این فرضیه بنیانگذاری شدهاند که باید برای رشد و توسعه خود هر سال عدد عظیمی را سوخت کنند و چنین پولی در حال حاضر در بازار ایران بسیار محدود است. این پلتفرمها اغلب به سقف رشد ارگانیک خود بسیار نزدیک شدهاند و بدون تامین مالی جدی تقریباً هیچ شانسی برای جهش بزرگ بعدیشان وجود ندارد.
پس نمیشود دلایل فروش یا واگذاری سهام پلتفرمها را صرفاً در فشار امنیتی و حاکمیتی خلاصه کرد. رشد و جایزه گرفتن بنیانگذاران و سهامداران این پلتفرمها فقط در صورتی امکانپذیر است که سرمایهای دستکم یک میلیارد دلاری در داخل اقتصاد کشور موجود و آماده سرمایهگذاری روی کسبوکارهای دیجیتالی باشد. چنین گزینههایی در ایران امروز اگر نایاب نباشند دستکم بسیار نادرند.
دقت کنید که مجموعههایی مانند ماموت، گلرنگ، زرماکارون یا بقیه که به عنوان بازیگران سنتی این حوزه یاد میشوند تاکنون حتی نتوانستهاند یکی از بازیگران برنده نسل اول را معامله کنند و خریدها تاکنون فقط به بازیگران دوم یا سوم این بازارها محدود بوده است. خب استارتآپهای پیشرو هم به سرمایه و تغییر ترکیب سهامداران خود نیاز دارند.
تا اینجای کار هم درِ بورس بر این کسبوکارها بسته مانده و هم تقریباً هیچ بازیگری بهتنهایی پول و توان تملک سهام مدیریتی آنها و خریدِ کل سهام منسوب به خارجیها را نداشته است پس شاید قدم بعدی تاسیس یک کنسرسیوم داخلی برای تسلط بر این فرایند خودیسازی اقتصاد دیجیتالی باشد.
به نظر شما تاسیس این سافتبانک ایرانی امکانپذیر است؟!