پیادهسازی فرایندهای گزارشدهی و ابزارهای مربوط به آن میتواند برای برخی ترسناک جلوه کند. اگر شرکت شما برای گزارشهایش بر اکسل، پیدیاف یا پاورپوینت متکی است، همواره فرصت دستکاری نتایج را دارید. این اقدام لزوماً به معنای دروغ گفتن نیست بلکه نوعی تعدیل داده است. فقط به اندازهای که نمودار خطی به نظر برسد یا اعداد به بالا یا پایین گرد شوند، جدولها به سطرهای خاصی محدود شوند و ستونها مخفی شوند «تا بهتر خوانده شوند». اما برای یک انبارداده ساده، استاندارد و سیستم گزارشی که داشبوردها را برای بقیه قابل دسترس میکند و همه را از وضعیت و روند عملکرد مطلع، چه میتوان گفت؟ ترسناک است! 85 درصد آمار اشتباه هستند آیا تا به حال درباره آمارهای عجیب و غریب در پروژههای هوش تجاری چیزی خواندهاید؟ عمدتاً مواردی که با شکست مواجه میشوند از ابزارهای مطلوب استفاده نکردهاند یا فرایندها در آنها به خوبی تعریف نشدهاند. به باور من اولین دلیل شکست این پروژهها، به ویژه در شرکتهای بزرگ، این است که سطح بالایی از شفافیت اکثر مدیران تجاری را نگران میکند. من زمانی عضو پروژهای بودم که مسئولیت یک طرح هوش تجاری را بر عهده داشت؛ من به عنوان تحلیلگر ارشد با شرایطی مواجه شدم که در هر سطح از مدیر منطقهای گرفته تا اعضای ساده از این پروژه بیم دارند. به نظر میرسید که امور شرکت را خیلی ساده میبینم و به پیچیدگیهای سنجهها و زمان مورد نیازشان برای تحلیل قبل از انتشار توجه ندارم. طی جلساتی که در این شرکت داشتیم اغلب با این گزاره مواجه میشدم که «دقت برای ما از سرعت مهمتر است». این دقت مورد نظر اغلب به ماهها کار اضافی و تاخیر در انتشار گزارشها نیاز داشت. سرانجام پروژه به انجام رسید و گزارشها منتشر شدند اما این اتفاق با تعداد سنجههای محدود و شاخصهای عملکرد بلااستفاده رخ داد. کلیه دادههای مهم...