متا با مولد ویدیو به جنگ اوپنایآی و گوگل میرود (+ویدیو)
شرکت مادر فیسبوک و اینستاگرام با یک ابزار جدید هوش مصنوعی که براساس پرامپتهای متنی…
۱۴ مهر ۱۴۰۳
۲۲ دی ۱۴۰۲
زمان مطالعه : ۱۵ دقیقه
تاریخ بهروزرسانی: ۲۰ دی ۱۴۰۲
شاخصهای تکنیکال برای معاملهگران ارزهای دیجیتال اهمیت زیادی دارد. به خصوص این که بازار ارزهای دیجیتال در سالهای اخیر بسیار پیشرفت کرده است و کاربران بیشتری از جمله بازیگران اصلی سازمانی وارد آن شدند. بیت کوین، اولین ارز دیجیتالی که تاکنون ایجاد شده، تا ۶ آوریل ۲۰۲۳ دارای حجم مبادلات روزانه ۱۳.۲ میلیارد دلار بوده است. این امر موجب شده تا معاملهگران بازار ارزهای دیجیتال به دنبال اطلاع از نوسانات آن باشند.
به گزارش پیوست، برای حرکت در مسیر ترید ارزهای دیجیتال، باید درباره انواع شاخصهای تکنیکال ترید ارزهای دیجیتال و چگونگی اطلاع از تغییرات پیش آمده شناخت کسب کرد. هر کدام از این شاخصها اطلاعاتی را درباره وضعیت بازار ارائه میدهد.
شاخصهای تکنیکال به طور کلی محاسباتی مبتنی بر ریاضی است که توسط معاملهگران برای تجزیه و تحلیل بازارهای مالی از جمله ارزهای دیجیتال مورد استفاده قرار میگیرد. در نهایت این شاخصها به تریدرها کمک میکند تا برای ترید ارزهای دیجیتال تصمیمات آگاهانهای بگیرند. در واقع در این روش از قیمتهای گذشته و دادههای مربوط به حجم آنها برای شناسایی روندها، الگوها و حرکات بالقوه قیمت در بازار استفاده میشود.
انواع مختلفی از این شاخصها برای اندازهگیری روند، حرکت، نوسانات و حجم وجود دارد. هر شاخص دارای یک فرمول یا الگوریتم منحصر به فرد است که نقاط مختلف دادههای بازار مانند قیمت، حجم و زمان را در نظر میگیرد تا اطلاعات مفیدی در مورد شرایط بازار به ما ارائه دهد.
معاملهگران از شاخصهای تکنیکال برای ایجاد سیگنالهای خرید یا فروش، شناسایی نقاط ورود و خروج احتمالی و مدیریت ریسک استفاده میکنند. تحلیل تکنیکال اغلب همراه با تحلیل فاندامنتال و احساسات بازار استفاده میشود. در این صورت در ترید ارزهای دیجیتال و سایر بازارهای مالی تصمیمات تجاری آگاهانهتری اتخاذ خواهد شد.
شاخصهای پیشرو و شاخصهای عقب مانده ۲ دسته اصلی شاخصههای تکنیکال ترید ارزهای دیجیتال است. در این جا به معرفی و توضیح این دو مورد میپردازیم.
شاخصهای پیشرو، سیگنالهایی را ارائه میهد که میتواند حرکتهای آتی قیمت را پیشبینی کند. آنها به این دلیل شاخصهای پیشرو نامیده میشوند که براساس شرایط فعلی بازار هستند و میتوان سیگنالهای اولیه تغییر روند بالقوه و گسترش روند را ارائه دهد. به عبارت دیگر میتوان تغییر یا جهت ثابت قیمت را پیشبینی کرد. مفهوم شاخصهای پیشرو این است که تاریخ یک چرخه است و تمایل به تکرار دارد.
شاخصهای پیشرو محبوب شامل شاخص قدرت نسبی (RSI) یا relative strength index، نوسانساز تصادفی (stochastic oscillator) و همچنین ابر ایچیموکو (Ichimoku Cloud) است.
با این حال، توصیه میشود برای سیگنال قابل اعتمادتر، از شاخصهای پیشرو در ترکیب با سایر انواع نشانگرهای تکنیکال استفاده کنید، زیرا حتی محبوبترین شاخصهای تکنیکال هم قادر به پیشبینی آینده با دقت صد در صد نیست.
شاخصهای عقبماندگی سیگنالهایی را ارائه میدهد که تایید کننده روندهای قبلی است. این شاخصها براساس دادههای بازار گذشته است و بنابراین قادر به پیشبینی حرکت قیمت در آینده نیست. مشابه شاخصهای پیشرو، شاخصهای عقبماندگی بر این فرض استوارند که تاریخ تکرار شده و حرکات قیمتی (price actions) در چرخه انجام میشود.
تفاوت بین شاخصهای پیشرو و عقبماندگی در این است که تاخیر بین شروع تحرکات قیمت و سیگنال آن نویز بازار را که در بازههای زمانی کوتاه مدت رخ میدهد فیلتر میکند و اطمینان بیشتری را برای تریدرها فراهم میسازد. علاوه بر این، شاخصهای عقبماندگی معمولاً توسط معاملهگران برای گرفتن بالا و پایین حرکتها استفاده نمیشود، بلکه بیشتر به عنوان تأیید یک روند در حال رشد مورد استفاده قرار میگیرد.
نمونههایی از شاخصهای عقبماندگی عبارتند از میانگین متحرک، باندهای بولینگر (Bollinger Bands) و میانگین متحرک همگرا واگرا (MACD).
اگرچه شاخصهای عقبماندگی، سیگنالهای مطمئنتری را ارائه میدهد اما کارشناسان توصیه میکنند آنها را با شاخصهای تکنیکال تکمیلی تأیید کنید. همچنین اگر سطوح حمایت یا مقاومت خاصی پیش از حرکت وجود دارد، انجام معامله توصیه نمیشود.
چهار نوع مختلف شاخص تکنیکال وجود دارد. مومنتیوم (نوسانساز یا اسیلاتور)، حجم، نوسان و روند. این شاخصها به این دلیل دستهبندی میشوند که عملکرد قیمت را همراه با یک ویژگی خاص شناسایی، اندازهگیری یا تایید میکنند. در زیر هر دسته چندین شاخص تکنیکال خاص وجود دارد که معاملهگران اغلب از آنها استفاده میکنند.
شاخصهای مومنتوم یا نوسانساز نوعی از شاخصهای تکنیکال است که نرخ تغییر قیمت دارایی را در یک دوره زمانی مشخص اندازه گیری میکند. شاخصهای نوسانساز برای شناسایی قدرت یک روند و معکوس شدن روند بالقوه استفاده میشود.
برخی از شاخصهای مومنتوم محبوبتر عبارتند از شاخص قدرت نسبی (RSI)، نوسانساز تصادفی، میانگین متحرک همگرا واگرا و شاخص کانال کالا (CCI).
RSI یکی از محبوبترین شاخصهای نوسانساز است که توسط معاملهگران برای اندازهگیری قدرت حرکات قیمتی دارایی یا پرایس اکشن(Price Action) استفاده میشود. این شاخص از صفر تا ۱۰۰ متغیر است. RSI کمتر از ۳۰ نشاندهنده حرکت فروش زیاد است که در آن قیمت دارایی احتمالاً یک روند صعودی را تجربه میکند. از سوی دیگر، RSI بالاتر از ۷۰ نشاندهنده یک حرکت خرید بیش از حد است، زیرا قیمت دارایی احتمالاً در حال تجربه روند معکوسی است که طی آن قیمت اصلاح میشود.
این یک شاخص مفید برای شناسایی تغییرات روند از حرکت صعودی به نزولی و بالعکس است. بیشتر اوقات، معاملهگران از RSI برای شناسایی روندها و سطوح حمایت و مقاومت و همچنین زمانبندی ورود به معامله استفاده میکنند.
لازم به ذکر است که RSI در بازارهای رنج (range-bound) نسبتاً خوب کار میکند، اما در بازارهای ترندینگ به سمت ارائه سیگنالهای نادرست تمایل دارد.
نوسانساز تصادفی نوعی از شاخصهای تکنیکال است که قیمت بسته شدن یک ارز دیجیتال را با محدوده قیمت آن در یک دوره زمانی مشخص مقایسه میکند. این شاخصی است که به معاملهگران کمک میکند تا حرکت بازار را شناسایی کرده و شرایط بازار در زمان خرید بیش از حد و فروش بیش از حد را تشخیص دهد.
مشابه RSI، نوسانساز تصادفی بین صفر تا ۱۰۰ متغیر است. زمانی که عدد زیر ۲۰ باشد، ارز دیجیتال مورد نظر دارای فروش بیش از حد در نظر گرفته میشود که به عنوان سیگنال خرید برای معاملهگران عمل میکند. از سوی دیگر، زمانی که عدد آن بالاتر از ۸۰ باشد، احتمالاً یک ارز دیجیتال دارای خرید بیش از حد است و به عنوان سیگنال فروش برای معاملهگران عمل میکند.
با این حال، نوسانساز تصادفی مستعد ارائه سیگنالهای نادرست در شرایط نوسان بازار است. معاملهگران میتوانند از این شاخص همراه با میانگین متحرک برای بهبود دقت سیگنال استفاده کنند.
MACD به عنوان یکی از شاخصهای تکنیکال عمدتاً برای شناسایی روندهای معکوس بالقوه و تغییرات حرکتی در بازار استفاده میشود. برای این کار دو میانگین متحرک مختلف (MA) از ارز دیجیتال مورد مقایسه قرار میگیرند.
هنگامی که دو MA به سمت یکدیگر حرکت میکنند، نشاندهنده کاهش حرکت و کاهش بالقوه قیمت خواهد بود. به همین ترتیب، وقتی MAها واگرا میشوند، نشان دهنده افزایش حرکت است که به عنوان یک سیگنال صعودی برای قیمت در نظر گرفته میشود.
تریدرها همچنین میتوانند واگراییهای بالقوه بین MACD و قیمت ارز دیجیتال را شناسایی کنند. به عنوان مثال، اگر خط MACD به بالاترین حد خود برسد، در حالی که قیمت یک ارز دیجیتال به بالاترین حد خود میرسد، میتواند نشانهای از تضعیف حرکت صعودی در قیمت ارز دیجیتال باشد و معاملهگران باید مراقب تغییر روند باشند.
شاخص کانال کالا یک شاخص نوسانساز از شاخصهای تکنیکال است که انحراف بین قیمت فعلی یک ارز دیجیتال و میانگین قیمت تاریخی آن را اندازهگیری میکند. وقتی CCI بالای ۱۰۰ باشد، نشان میدهد که ارز دیجیتال بیش از حد خرید شده است، در حالی که مقادیر زیر ۱۰۰ نشان میدهد که ارز دیجیتال بیش از حد فروخته شده است. بر اساس اطلاعات دریافتی از CCI، معاملهگران میتوانند نقاط ورود و خروج را برای موقعیتهای معاملاتی خود شناسایی کنند.
شاخصهای تکنیکال حجم ابزارهایی است که توسط معاملهگران برای تجزیه و تحلیل حجم معاملات یک ارز دیجیتال در یک دوره زمانی معین استفاده میشود. شاخصهای حجم را میتوان برای تأیید روندها و شناسایی روندهای معکوس بالقوه و شکستهای احتمالی در روندها استفاده کرد.
حجم تعادلی (OBV) یک شاخص تجمعی از شاخصهای تکنیکال است که فشار خرید و فروش را بر اساس حجم معاملات اندازهگیری میکند. این شاخص با اضافه کردن حجم در روزهای بالا و کم کردن حجم در روزهای پایین محاسبه میشود. افزایش OBV نشاندهنده فشار خرید است، در حالی که کاهش OBV نشاندهنده فشار فروش است.
اگر حرکت قیمت و OBV هر دو در یک جهت باشد، جهت روند مشخص میشود تا تایید شود. به عنوان مثال، اگر هر دو قیمت ارز دیجیتال و OBV در حال افزایش باشد، نشان دهنده فشار خرید در بازار و افزایش بالقوه قیمت است. با این حال، اگر حرکت قیمت و OBV در جهتهای مختلف باشد، نشاندهنده سردرگمی بازار است.
لازم به ذکر است که OBV در صورت بروز جهشهای عظیمی در حجم، مستعد ارائه سیگنالهای نادرست است. این جهشهای حجمی ممکن است در اثر رویدادهای خارجی، مانند اعلام یک خبر بزرگ رخ دهد.
CMF از شاخصهای تکنیکال است که معمولاً برای شناسایی روندهای معکوس بالقوه یا تأیید روندهای موجود استفاده میشود. این شاخص بر اساس این مفهوم کار میکند که افزایش قیمت یک ارز دیجیتال زمانی که با حجم بالا همراه باشد نشاندهنده فشار خرید است. به طور مشابه، کاهش قیمت یک ارز دیجیتال در حجم بالا نشان دهنده فشار فروش است.
CMF در بالا و پایین یک خط صفر نوسان میکند که مقادیر مثبت نشاندهنده فشار خرید و مقادیر منفی نشاندهنده فشار فروش است.
این شاخص اغلب توسط معاملهگران برای شناسایی نقاط بالقوه ورود و خروج در بازار استفاده میشود. این کار با شناسایی سطوح حمایت و مقاومت صورت میگیرد. VWAP میانگین قیمت یک ارز دیجیتال را بر اساس حجم معاملات آن محاسبه میکند که سپس به صورت یک خط در نمودار ترسیم میشود. در نهایت میانگین قیمتی که یک ارز دیجیتال در طول روز بر اساس آن معامله میشود را نشان میدهد.
هنگامی که یک ارز دیجیتال بالاتر از VWAP معامله شود، روند صعودی را نشان میدهد. اگر قیمت یک ارز دیجیتال کمتر از VWAP باشد یعنی روند نزولی است. اگر ارز دیجیتال در یک روند صعودی باشد، معاملهگران تمایل به باز کردن یک موقعیت لانگ (Long position) خرید دارند و اگر ارز دیجیتال در روند نزولی باشد، آنها یک موقعیت شورت (Short position) باز میکنند.
این گروه از شاخصهای تکنیکال برای اندازهگیری میزان نوسانات قیمتی که یک ارز دیجیتال در یک دوره زمانی خاص تجربه میکند، استفاده میشود. علاوه بر آن برای شناسایی روندهای معکوس احتمالی و بالا یا پایینترین سطح بازار و همچنین تعیین سطح ریسک مرتبط با یک ارز دیجیتال کاربرد دارد.
باندهای بولینگر یکی از شاخصهای تکنیکال است که توسط جان بولینگر برای نشان دادن محدوده قیمتی که معمولاً یک ارز دیجیتال در آن معامله میشود، ارائه شده است. معاملهگران اغلب از این شاخص برای شناسایی نقاط بالقوه ورود و خروج در بازار استفاده میکنند.
باندهای بولینگر از سه خط تشکیل شده است: میانگین متحرک، باند بالا و باند پایین. باندها بر اساس انحراف استاندارد قیمت دارایی در یک دوره زمانی مشخص است و برای شناسایی نقاط شکست بالقوه استفاده میشود. وقتی قیمت یک دارایی به باند بالایی نزدیک میشود، ممکن است بیش از حد خرید شود. این نشان میدهد زمان فروش دارایی فرا رسیده است. برعکس، وقتی قیمت به باند پایین نزدیک میشود، ممکن است بیش از حد فروخته شود که نشان میدهد زمان خرید فرا رسیده است.
باندهای بولینگر همچنین میتواند برای شناسایی روندهای معکوس احتمالی استفاده شود. اگر قیمت دارایی از باند بالایی عبور کند، ممکن است نشانهای از ادامه روند صعودی باشد. اگر قیمت از باند پایینی عبور کند، ممکن است نشانهای از ادامه روند نزولی باشد.
از انبساط و انقباض این باندها میتوان برای سنجش نوسان قیمت یک ارز دیجیتال استفاده کرد. با همگرایی و کوچکتر شدن باندها، پرایس اکشن درک شده آیتم مورد نظر کاهش مییابد. این اغلب نشاندهنده احتمال کمتر برای بروز نوسان است. از سوی دیگر، با دورتر شدن این باندها، بازار انتظار نوسانات بیشتری را دارد.
به طور کلی بهتر است از تایم فریمهای طولانیتری برای باندهای بولینگر استفاده کنید. چون تایم فریمهای کوتاهتر اغلب باعث ایجاد حرکات نادرست و نویز میشوند.
میانگین محدوده واقعی به عنوان یکی از شاخصهای تکنیکال برای تعیین نوسانات یک ارز دیجیتال در یک بازه زمانی معین استفاده میشود. این شاخص بر اساس این مفهوم عمل میکند که تحرکات قیمت اغلب دورههای نوسان بازار را دنبال میکند.
برای تعیین ATR باید محدوده واقعی (TR) یاtrue range یک ارز دیجیتال را از پیش تعیین شود. بزرگترین مقادیر زیر نشان دهنده محدوده واقعی است:
برای تعیین سطوح احتمالی حمایت و مقاومت، ATR به صورت یک خط در نمودار نشان داده میشود. ATR بالا بیان میکند که یک دارایی سطوح بالایی از نوسان را تجربه میکند. در حالی که ATR پایین نشان میدهد که دارایی سطوح پایینی از نوسانات را تجربه میکند.
شاخصهای روند هم یکی از شاخصهای تکنیکال است که برای تعیین جهت روند بازار استفاده میشود. این موارد توسط معاملهگران برای کمک به ارزیابی قدرت روند و تشخیص احتمال معکوس شدن روند مورد استفاده قرار میگیرد.
میزان حجم معاملات یک ارز دیجیتال نشان دهنده سطح فعالیت آن است. افزایش حجم معاملات به عنوان یک افزایش در فعالیت بازار منعکس میشود و معمولاً به عنوان نشانه بازار سالم تفسیر میشود. از سوی دیگر، کاهش سطح حجم معاملات برای ارز دیجیتال نشاندهنده کاهش فعالیت بازار است.
این قدرت نسبی بازار به معاملهگران کمک میکند تا تصمیم بگیرند که آیا باید موقعیت خود را باز کنند یا نه و اینکه آیا زمان خروج از موقعیت فرا رسیده است یا خیر.
میانگینهای متحرک یک محاسبه تصویری از میانگین قیمت یک ارز دیجیتال در یک دوره زمانی مشخص است. این ابزار به عنوان یکی دیگر از شاخصهای تکنیکال برای شناسایی جهت روند در تحرکات قیمت ارز دیجیتال استفاده میشود.
میانگین متحرک انواع مختلفی دارد، از جمله میانگین متحرک ساده (SMA) و میانگین متحرک نمایی (EMA). میانگین متحرک ساده با اضافه کردن قیمت بسته شدن یک دارایی در یک دوره زمانی مشخص و تقسیم مجموع آن بر تعداد دورهها محاسبه میشود. محاسبه میانگین متحرک نمایی وزن بیشتری به قیمتهای اخیر میدهد.
میانگین متحرک برای هموارسازی نوسانات قیمت و شناسایی جهت یک روند استفاده میشود. وقتی قیمت یک دارایی بالاتر از MA باشد، روند صعودی را نشان میدهد. در حالی که قیمت زیر MA نشاندهنده یک روند نزولی است.
تریدرها از میانگین متحرک برای شناسایی نقاط بالقوه ورود و خروج در بازار استفاده میکنند. به عنوان مثال، اگر قیمت یک دارایی بالاتر از MA آن باشد، معاملهگر ممکن است به خرید دارایی فکر کند. برعکس، اگر قیمت کمتر از MA باشد، معاملهگر ممکن است به فروش دارایی فکر کند. معاملهگران همچنین از میانگین متحرک به عنوان مناطق حمایت و مقاومت استفاده میکنند.
به طور کلی، میانگین متحرک ۲۱ روزه معمولاً یک روند کوتاهمدت، ۵۰ روزه یک روند میانی و ۲۰۰ روزه یک روند بلندمدت در بازار را نشان میدهد.
از آنجایی که میانگین متحرک ساده، پرایس اکشن را هموار میکند و مسیر را با سرعت کمتری تغییر میدهد، برای معاملهگران بلندمدت سودمندتر محسوب میشود. با توجه به اینکه میانگین متحرک نمایی (EMA) نسبت به تغییرات قیمت حساستر است، برای معاملهگران کوتاهمدت مفید خواهد بود که تغییرات پرایس اکشن را در کوتاهمدت دریافت کنند.
همانطور که پیشتر توضیح دادیم، شاخصهای تکنیکال مختلفی وجود دارد که میتواند توسط معاملهگران برای شناسایی روندهای معکوس و نواحی ورود و خروج و همچنین برای موارد دیگر استفاده شود. در ادامه فقط چند نکته بیشتر در مورد این شاخصها را بررسی میکنیم.
اغلب توصیه میشود که از شاخصهای تکنیکال همراه با یکدیگر برای تأیید روندها استفاده شود. حداکثر دو یا سه مورد بهینه است. زیرا استفاده بیش از حد هم باعث ایجاد نویز میشود و میتواند شما را در یک دوراهی رها کند، بدون این که بدانید به کدام سمت بروید.
در این مطلب به بررسی دو نوع شاخص تکنیکال اصلی پیشرو و عقبماندگی پرداختیم. سپس به دستهبندیهای مختلف شاخصها از جمله نوسانساز یا مومنتوم، نوسان، روند و حجم اشاره کردیم. همچنین، انواع مختلف شاخصهایی را که اغلب توسط معاملهگران در هر دسته استفاده میشود، مورد بررسی قرار دادیم.
توصیه میکنیم این شاخصها را به معاملات خود اضافه کنید تا ببینید آیا به بهبود نسبت پاداش به ریسک شما کمک میکند یا خیر و مانند همیشه، مدیریت ریسک مناسب را اعمال کنید.
منبع: learn.bybit