توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
دولت و نهادهای حاکمیتی در کدام لایه ارائه خدمت باید حضور یابند؟ آیا دولت میتواند توزیعکننده خوبی به شمار آید یا باید در لایه زیرساخت قرار گیرد و توزیع نهایی و رساندن خدمات را به دست بخش خصوصی بسپارد؟
هرچند صورت سوال بسیار ساده به نظر میرسد و اولین گزینهای که به ذهن همه خطور میکند واگذاری لایه خدمت نهایی به بخش خصوصی است؛ اما واقعیت این است که در بسیاری از مواقع دستگاههای دولتی یا حاکمیتی یا حتی دستگاههای عمومی فراموش میکنند که وظیفه اصلیشان ایجاد بسترهای ارائه خدمات است و اگر بتوانند بستر ارائه خدمات را فراهم کنند و در نهایت استفاده از آن و عرضه محصولاتش را به بخش خصوصی بسپارند، علاوه بر اینکه خودشان منتفع میشوند، کاربران آن سرویس نیز منتفع خواهند شد؛ آنها با این تفکر که ارائه سرویسی خاص به شهروندان میتواند بخشی از هزینههایشان را جبران کند یا درآمد چشمگیری عایدشان کند اقدام به عرضه سرویس میکنند اما معمولاً در عرضه این سرویس ناموفق عمل میکنند و در نهایت نه تنها کاربر از آن سرویس راضی نیست بلکه درآمدی نیز که خودشان پیشبینی کرده بودند به دست نیاوردهاند.
از سویی بخش دولتی در بسیاری از مواقع زیرساختی در اختیار دارد که با اشتراکگذاری آن علاوه بر اینکه میتواند بخشی از هزینههایش را جبران کند میتواند زیرساخت خود را بهروز نگه دارد و در توسعه بخشهای دیگر از بهره ببرد. اما به نظر میرسد این بخش خط قرمز نهادهای دولتی است.
وزارت ارتباطات و فناوری اطلاعات در دوره فعلی برنامه توسعه فیبر نوری را در دستور کار خود قرار داده است و سعی میکند این زیرساخت کشور را توسعه دهد اما آیا استفاده از توان بخشهای دیگر نیز امکانپذیر است و آیا بخشهای دیگر کشور در اشتراکگذاری زیرساخت خود با هدف توسعه فیبر با وزارت ارتباطات همکاری میکنند؟
آیا شهرداری حاضر میشود زیرساخت فیبر شهری خود را در اختیار زیرساخت قرار دهد و اپراتورهای بخش خصوصی آن را به فروش برسانند و در نهایت از این بازار منتفع شود یا اینکه تلاش میکند خودش در قامت یک اپراتور حاضر شود و فیبر را به منزل مشترکان تهران یا هر شهر دیگر برساند؟
بیشک ارائه سرویس اینترنت کار شهرداری نیست و اگر وارد این حیطه شود، نه تنها کابران منتفع نمیشوند بلکه شهرداری نیز از آن نفعی نخواهد برد؛ این در حالی است که اشتراکگذاری زیرساختی که در اختیارش قرار دارد با اپراتورها و زیرساخت نه تنها منجر به درآمد برای شهرداری خواهد شد بلکه میتواند توسعه شبکه فیبر داخل شهرها را نیز تسریع کند.
البته اگر این نگاه در شهرداری در مورد اپلیکیشن شهرزاد نیز اجرایی میشد احتمال اینکه این اپ سریعتر به نقطه مطلوب خود میرسید بیشتر بود. شهرداری به جای اینکه خود را در جایگاهی قرار دهد که پولهای خرد را از مردم جمع کند، باید در جایگاهی مینشست که سرویس مناسب را تعریف کند و از بخش خصوصی برای ارائه این سرویس بر اساس استانداردهای مورد نظرش کمک میخواست و آنها این سرویس را به او ارائه میدادند.
اما چنین نگاهی نه تنها در شهرداری بلکه در نهادهای دیگر نیز وجود ندارد؛ چراکه اگر نگاه اشتراک گذاری منابع و در نهایت استفاده بهینه از زیرساخت وجود داشت شاید توانیر زیرساخت دکلهای برق خود- در اصل زیرساختی که برای توزیع برق از آن استفاده میکند- را در اختیار زیرساخت یا اپراتورهای این بخش میگذاشت و آنان میتوانستند برای توزیع فیبر نوری در شهرها از دکلهای توانیر استفاده کنند و در مقابل خدمتی متقابل از آنان دریافت میکرد. در این صورت بیشک نه تنها هزینه توسعه فیبر کاهش مییافت بلکه توانیر نیز میتوانست در مقابل از زیرساخت یا اپراتورها بخواهد که شبکه توزیع برق را هوشمند کنند اما واقعیت آن است که کسی به فکر اشتراک گذاری منابع نیست و همه میخواهند سود بیشتری از منابعِ در اختیارشان ببرند اما فراموش میکنند که این منابع روزی به پایان می رسد.