توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
انسانها ناگزیر هستند برچسب بزنند. ما نیازمند این نامها هستیم که آنها را تکثیر کنیم، تعمیم دهیم و روی خودمان و دیگران بچسبانیم تا درکشان کنیم. تا خودمان را درک کنیم. من یک روزنامهنگار هستم. او یک روحانی است. ما ایرانی هستیم. آنها خارجی هستند. شما موفق هستید. دیگران شکست خوردند. بقیه دشمن هستند. تو یک مهندس هستی…
هرچند این برچسبها به واقع کمک میکنند ما جهان پیرامونمان را درک کنیم و در میان این همه آشوب و بینظمی برای خودمان مکعبی کوچک از نظم و درک بسازیم، اما نباید فراموش کنیم این برچسبها، نامها، شغلها و سمتها را، ما خودمان ساختهایم و آنها شاید حقیقت داشته باشند، لیکن لزوماً واقعیت ندارند. ما آنها را خود ساختهایم و باور کردنشان ورای آنچه که هستند، خطرناک است. نه تنها وقتی قبول کنیم که هر کسی را میتوان با سابقه، گرایش، جنسیت، سن، طبقه، تحصیلات و هزاران مولفه دیگر به راحتی قضاوت کرد قدم در راه فاشیسم برمیداریم، بلکه حتی خطرناکتر از آن این است که برچسبهایی را که بر خود زدهایم باور کنیم. باور کنیم که در تعاریف دیگران از خودمان محصور شدهایم یا در تعاریف خودمان از خودمان غرق شدهایم.
باور عمومی است که گسترش و سرعت اطلاعات این حصار تنگ برچسبهای خودساخته را کمی فراختر میکند، اما اگر شما فرزند امروز عصر اطلاعات باشید و در این دریای مواج پیامها، هشدارها و زنگهای مختلف غوطه بخورید، خواهید دید که چگونه ابزارهای مدرن وب، شبکههای اجتماعی، پیامرسانها و صدها ابزار دیگر توانستهاند این بار با فرو ریختن برچسبهای کهنتر الفاظی چسبندهتر، تحلیلهای شتابزدهتر و کینههای عمیقتر خلق کنند، که دامنه آنها از یک روحانی تازه درگذشته تا دخترکی افغان و از یک پرزیدنت توییتری تا مدیر یک کانال تلگرامی را در بر میگیرد. جایی که هر کسی که باشید و با هر درد و افتخاری که زندگی کنید، شما را با تمام عظمت یک زندگی تمامقامت پشت یک #هشتگ جا میکنند و میکوشند با وجدان ۱۴۰ کاراکتر به قضاوت بنشینند. گاهی این برچسبهای مدرن فروشی هم هستند. پرونده این شماره پیوست درباره یکی از همین برچسبهاست. با ما همراه باشید