دهه قبل دورهای گسترده از مخاطرهپذیری را با رکوردی جدید در حداقل سرمایهگذاری در سال 2015 شاهد بودیم. این دوره سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز باید به محصولات و شرکتهایی عالی منتهی میشد اما در عین حال دورهای «هالیوودی» از مخارج بالا برای شرکتهای نوپا را نیز به همراه داشت. دوره بودجههای بزرگ دره سیلیکونی که باعث شد مارک آندرسون، سرمایهگذار با تجربه این عرصه، پیشبینی کند که اگر شرکتهای نوپا هزینههای خود را کنترل نکنند، احتمال «تبخیر شدن» آنها در هجمهای از نقدینگی یا تغییرات بازاری وجود دارد. مسئولیت سرمایهگذاران مخاطرهآمیز تا چه حد است؟ و فرهنگ استارتآپ نتیجه را چگونه تغییر داده است؟ ریشه مشکل دوره post-dot-com bubble crash شاهد افزایش چشمگیر سرمایهگذاریهای مخاطرهآمیز بودیم که اوج آن را در سال 2015 با سرمایهگذاری باورنکردنی 59 میلیارد دلاری - بیش از دو برابر مبلغ سرمایهگذاریشده در 2010 - مشاهده کردیم. در این دوره بخش بزرگی از این سرمایهها وارد استارتآپهای فناوری در مراحل ابتدایی شد که ایدهها و محصولاتی عالی داشتند اما پایه مشتری تثبیتشدهای نداشتند. زمزمههای ایجاد حباب فناوری از سال 2010 شنیده میشد. با این وجود سرمایهگذاری مخاطرهآمیز تا پایان سال 2015 به رشد خود ادامه داد. چرا؟ به دلیل نقص ذاتی در کل سیستم سرمایهگذاری مخاطرهآمیز. برخلاف سرمایهگذاران Angel، سرمایهگذاران مخاطرهآمیز از انگیزههای منفی، انگیزه نمیگیرند. انگیزه منفی در تجارت - در بیان ساده - به معنی از دست دادن چیزی است. در حال حاضر سرمایهگذاران مخاطرهآمیز به گونهای با سرمایه کار میکنند که گویی هیچ بخشی از سرمایهشان را از دست نخواهند داد. انگیزه سرمایهگذاران مخاطرهآمیز برای سرمایهگذاری در استارتآپها در این واقعیت ریشه دارد که بسته به کل مبلغ سرمایهگذاریشده نه بر اساس بازگشت واقعی سرمایه، سود دریافت میکنند. به صورت میانگین، سرمایهگذار مخاطرهآمیز حدود دو تا سه درصد کل سرمایه خود درآمد دارد. در نتیجه خطر برای سرمایهگذاران مخاطرهآمیز حدود صفر است و به همین...