اشتباهها در زمینه تورم، اعتمادی را نابود کرده که از زمان پایان استاندارد طلایی، نظام مالی جهانی را سر پا نگه داشته بود. رژیمهای پولی به ندرت سقوط میکنند. نیم قرن پیش در ۱۹۷۱، ریچارد نیکسون عصر طلایی را با حذف رسمی وابستگی دلار به فلز گرانبها به پایان رساند. از آن زمان تاکنون، دلار و سایر ارزها بر ارز ملی تکیه کردهاند- ارزش دارند چون دولتها اینطور میگویند. میتوانید این را عصر اعتبار بنامید. ارز به جای طلا به اعتماد به بانکهای مرکزی صادرکننده وابسته است. اما حالا به نظر میرسد اعتبار در پایان راه قرار دارد. این هشداردهنده است زیرا سابقه دهه ۷۰ نویدبخش نیست. نفت برای مدتی جایگزین طلا به عنوان پشتوانه ارز شد و دنیا از دوره طولانی رکود تورمی رنج برد. عصر جدید اعتماد به لطف پائول ولکر فرا رسید. او رئیس فدرال رزرو بود و در پایان دهه ۸۰ به طور مکرر نرخ بهره را بالا برد و توانست تورم را از نظام پولی بیرون براند. در طول چهار دهه بعد از آن کار، اعتماد به بانکدارهای مرکزی پشتوانه ارزش بوده است. ارزهای ملی وقتی میتوانند کار کنند که همه به بانکدارهای مرکزی اعتماد کنند و مطمئن باشند بانک مرکزی از پول و قدرت خریدشان حفاظت خواهد کرد. بانک مرکزی معتبر حتی لازم نیست اقدام کند- صرفاً حرف معمولاً کافی است تا بازارها مرتب شوند. آل گریناسپن، رئیس فدرال رزرو در اواخر ۱۹۹۶، احتمال «فراوانی غیرعقلانی» را در سخنرانی مطرح کرد و با این کار اصلاح بازار سهام شروع شد. ماریو دراگی، رئیس بانک مرکزی اروپا، بحران بدهی ملی منطقه یورو در ۲۰۱۲ را با این وعده متوقف کرد که «هر آنچه لازم باشد» انجام خواهد داد تا ارز ذخیره کند و هرگز به کاری بیش از این نیاز نداشته است. ژان کلود تریشت، رئیس قبل دراگی، حتی رمز خودش را ساخت: اگر میگفت...