توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
۲۴ خرداد ۱۴۰۱ برای بسیاری از فعالان بازار سرمایه یک روز عادی بود. روزی که نسبت به روزهای گذشتهاش تفاوت چندانی نداشت و امیدهایشان برای یک روز طلایی محقق نشده بود. شاخص کل بورس در آن روز یک میلیون و ۵۷۴ واحد را ثبت کرده و صف فروش همچنان شلوغتر از صف خرید بود و فقط ۳۶ درصد نمادها سبز بودند. اما آنچه این روز را برای بخشی از بازارْ خاص کرد ورود و عرضه پنج درصد سهام تپسی بود. ورودی که میتوان به عنوان راهگشا از آن یاد کرد یا مسیری که فقط یک رهگذر را در خود راه داده است.
نسخه صوتی این یادداشت را بشنوید
تپسی در شرایطی وارد بورس شد و توانست سد ورود استارتآپها به این بازار را بشکند که دارایی نامشهودش بیش از دارایی مشهودش بود و مانند دیگران حداقل دو سال برای این ورود انتظار کشیده بود. مرداد ۹۹ معاون پذیرش و بازاریابی فرابورس اعلام کرد استارتآپهای تپسی، دیجیکالا، کافهبازار و شیپور وارد بورس میشوند. هرچند از این چهار استارتآپی که نامشان برده شد فقط تاکنون یکی از آنها موفق به ورود شده است اما میتوان امیدوار بود که این انتظار به نقطه پایان خود برسد. اگرچه استارتآپهایی که تاکنون منتظر ابلاغ آییننامه و دستورالعمل نحوه ورود به بورس بودند با ابلاغ آن دستورالعمل این روزها سعی کردهاند با چراغ خاموش حرکت کنند و منتظر واکنش بازار بمانند.
دستورالعملی که هماکنون به دستورالعمل ۹ بندی ورود استارتآپها معروف شده است، ابتدا در قالب یک دستورالعمل ۵۰ بندی تدوین شده بود، هرچند آن دستورالعمل هیچگاه به مراحل پایانی نرسید و ابلاغ نشد اما در هر صورت شرایط را به گونهای ترسیم کرده بود که ورود هر نوع استارتآپی را تقریباً ناممکن میکرد. همین امر موجب شد آن دستورالعمل در نهایت به یک دستورالعمل ۱۷بندی تبدیل شود؛ البته آن نیز هیچگاه به صورت رسمی انتشار نیافت و در نهایت با چکشکاری بسیار به ۹ بند تقلیل یافت. ۹ بندی که هنوز از نظر استارتآپها که پیشتر آمادگی خود را برای ورود به بورس اعلام کرده بودند بیشتر مانع است تا راهکار.
از زمانی که چارچوب و نحوه ورود استارتآپها به بورس مشخص شد، بسیاری از شرکتهای دانشبنیانی که پیش از مشخص شدن این دستورالعمل صحبت از ورود به بورس میکردند سعی کردند در سکوت رویکرد خود به آن را نشان دهند. بندهایی از این دستورالعمل آنچنان برای استارتآپها ناآشنا یا دور از ذهن است که هنوز نمیدانند آیا ورود به بورس میتواند موجب توسعه و رشد آنان شود؟
موضوع سهامداری و صلاحیت سهامداران، توثیق سهام یا تعهد برای حفاظت از دادهها. یا تضمین برای نگهداشت کارکنان کلیدی شرکت. آیا دریافت چنین تضمینهایی از سوی شرکتهای دیگر نیز عرف است؟ آیا یک شرکت فولادی یا پتروشیمی میتواند تضمین کند که مدیرعاملش یا مدیر فنیاش چه دورهای در یک شرکت کار خواهد کرد یا مدیرعامل آن شرکت تضمین میدهد که در صورت خروج از آن شرکت به مدت سه سال در شرکت مشابه دیگر فعالیت نکند؟ تمامی این موارد این شبهه را ایجاد میکند که آیا اصلاً برنامهای برای ورود استارتآپها به بورس وجود دارد؟
البته گذر تپسی از تمامی این موارد نشان میدهد میتوان از این پیچوخمها عبور کرد اما در حقیقت تا زمانی که شمار استارتآپهای راهیافته به بورس حداقل به تعداد انگشتان یک دست نرسد نمیتوان گفت مسیر هموار شده است. شاید این لباسی باشد که فقط برای تپسی مناسبسازی شده است و سایر استارتآپها نتوانند خود را در آن جای دهند. البته مدیران بورس میگویند میتوان اوضاع را باز تغییر داد اما واقعیت این است که در چنین شرایطی استارتآپها از ورود به بورس ترسیدهاند.