توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
کسب وکار پارسی از دیرباز قدرتگریز بوده است. ایرانیها هرچند تاجرانی چیرهدست و بازرگانانی خبره بودهاند ولی دورههای طولانی ستم، انحصار و فساد به آنها آموخته است که باید از شراکت، همافزایی و همصدایی بپرهیزند و از این رو تقریباً در هر بازاری میبینید که قدرتمندان تنهایند، اگر اتحادی هم وجود دارد از آن مظلومان است و آنان که برشی دارند یا علیه دیگر رقبا تیغ میکشند یا از خردهپاها زهر چشم میگیرند تا فاصله رقابتشان کم نشود.
این حقیقت که ما در فناوری کشورمان هرگز به معنای دقیق کنسرسیوم قدرتمندی نداشتیم هم به این نظریه مهر تایید میزند. اگر اتحادی خودجوش بوده به سرعت مسیر زوال را پیموده و اگر هم جمعی دور یک آتش باقی مانده، در ریشه بیشتر مالکیت واحد داشته و هلدینگ بوده تا تفکر یگانه. از ثنارای گرفته تا سیمرغ این تئوری همواره تکرار شده و بارها تا مرز فاجعه پیش رفته است. همکاری قوی و ضعیف، همراهی بالغ و جوان در این بازار و بسیاری از عرصههای دیگر اقتصاد ایران معنایی ندارد. داستان استارتآپها و اپراتورها هم از این قاعده تلخ مستثنی نیست.
اپراتورهای ایرانی نهتنها در عرصه تلفن همراه بلکه در اینترنت، تلفن ثابت و حتی خدمات دیگر ارتباطی کوچکترین التزام عملیای به جوانگرایی در درون یا بیرون خود ندارند و از همین رو حتی اکنون که خطر روزافزون از دست رفتن رسیدهترین میوههای بازار توسط سرویسهای جدید را حس میکنند باز تمایلی به اعتماد، تغذیه و تقویت کسب و کارهای جوانتر ندارند. تنها آموخته آنها از احساس خطر تا امروز خریدن مشتی استارتآپنما، مرعوب کردن صاحبان سرویسهای واقعی در بازار و ساختن کپیهای پلاستیکی و زمخت از استارتآپهایی است که خودشان گرتهبرداریشده از سرویسهای محبوب خارجی هستند. برنده واقعی این بازار هم خدمات خارجی بودهاند که تقریباً بدون هیچ تعهد و خدماتی به مشتری ایرانی از ترافیک، دادهها و اطلاعات کشور بهره بردهاند و فقط هر از گاهی در یک اقدام تدافعی بیفایده از سوی دولت فیلتر یا کند شدهاند تا کی قرعه به نام سرویسدهنده خوششانس بعدی بیفتد.
شاید اکنون که تا این حد به کنکاش روح ایرانی خود پرداختهایم، بد نباشد نیمنگاهی هم به زیستبوم طلایی کسب و کار ایرانی یعنی «بازار» بیندازیم؛ جایی که نهتنها بزرگ و کوچک زیر یک سقف کار میکنند و عمدهفروش حرمت خردهفروش را نگه میدارد، بلکه استادان میدانند ماندنشان در بزرگ شدن لاجرم شاگردان و گرفتن دست آنهاست. دو پرونده این شماره پیوست در جهان و گزارش ماه منتظر خوانش شماست. پیوسته باشید