توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
ده سال پیش دوستی مشفق گفت دوران رسانههای کاغذی تمام شده، نکن! کردیم و شد. اولین پیششماره پیوست در دو اتاق اجارهای بسته شد و رفت برای چاپ. آن روزها فناوری اطلاعات کالایی لوکس بود و مخصوص خواص، بعدتر هم شد ابزار نفوذ. نوبت انتظار امتیاز نشریه سه تا پنج سال بود، آن هم نه برای همه. همان ابتدای کار بودیم که با انفجار قیمت کاغذ بسیاری از رسانهها تعطیل شدند. در تمام این سالها هزینهها در پرواز بوده و حفظ کسبوکار رسانهها هر روز دشوارتر شده. با منابع محدودی که داریم توان پرداختمان به همکاران محدود است و همواره در رقابت با شرکتهای دارا بازنده بودهایم. دسترسی به منابع خبری آسان نیست. چه هفتهها و ماههایی را که به انتظار یک زمان مصاحبه بودهایم و چه ساعتهایی را که پشت در اتاقها نشستهایم. فرهنگ کار گروهی را نیاموختهایم و اصطکاکها فرسودهمان میکند. هر گامی که به پیش برداشتهایم گروهی ناخرسند و انتقاد و چه بسیار توهینها که شنیدهایم. تهدید شدیم به شکایت و بستن و داغ و درفش، هم از بخش دولتی و هم بخش خصوصی. به شماره صد رسیدهایم اما…
پاراگراف اول را به رسم رایج زمانه برای شماره ۱۰۰ پیوست نوشتم، منتشر نشد. شما نخوانیدش و این تکه از صفحه را جدا و پاره کنید. بسوزانید و خاکسترش بر باد دهید.
فایل صوتی این یادداشت را بشنوید:
پیوست نه محصول یک کسبوکار که حاصل تلاشی عاشقانه بوده و اگر چیزی شدهایم به خاطر نوع نگاهی است که به این حرفه داریم. از دو اتاق اجارهای شروع کردیم. در یک اتفاق شیرین پیشبینینشده صاحب امتیاز پیوست شدیم. خیلی زود اجارهنشین ساختمانی که شبیه خانه مادربزرگها بود و پر از انرژی، و امروز در ساختمانهای ملکیمان مستقر هستیم. برای امتیاز نشریه شرکت پرسش را ثبت کردیم و به جز ماهنامه در بخش روابط عمومی توانستهایم موفقیتهایی به دست آوریم. هسته اولیه شرکت، شرکای دوستداشتنیام مجتبی، مهرک و آرش هستند و هر یک مالک ۲۰ درصد از سهام شرکت. دوستانی چون میثم قاسمی و حمیدرضا نیکدل هم از همان روزهای اول یاورمان بودند. به رغم تفاوتهایمان همواره یک گروه همراه بودهایم. از روز اول نظام مالی و مدیریتی را در شرکت پیاده کردهایم و گزارشهای مالی شفافی داریم. در فروردین امسال ۳۰۰ میلیون تومان حقوق و حدود ۸۰ میلیون تومان حق بیمه پرداختیم.
در بخش فناوری اطلاعات و ارتباطات هم روزنامه منتشر میشد و هم هفتهنامه و هم ماهنامههایی که حرفهای و کمنقص بودند. هدف را تهیه گزارشهای تحلیلی در لایه حاکمیت دولتی و خصوصی گذاشتیم، کاری که کمتر انجام شده بود. محتوا و تیتر نفروختیم. رسانهها هم مانند سایر بنگاههای اقتصادی حق دارند برای حفظ موجودیت خود محتوای سفارشی تولید کنند. در پیوست تصمیم گرفتیم با درآمد آگهیها بسازیم و تا امروز موفق بودهایم.
وابسته نیستیم و نترسیدهایم. بسیاری از خبرها بوده که انتشار آن خوشایند کسانی نبوده، منتشر کردهایم! کم نیست نوشتههایی که جریانساز شده و مسیر یک اتفاق و تصمیمی را تغییر داده است. تلاش کردهایم اخبار را از نگاههای متفاوت و زبانهای متضاد پوشش دهیم. گزارشهایمان همه تولیدی است و به ندرت نوشتههای دیگران را بازنشر دادهایم.
برای ماندگاری، پرورش نسل جدیدی از روزنامهنگاران را برگزیدهایم. جوانان دهههای شصت و هفتاد و هشتاد که متفاوت و پرشور و امیدهای آیندهمان هستند. بیشتر از ما به پیوست دل بستهاند و عشق را میتوان از لابهلای خطوط نوشتههایشان خواند.
افطاری ۱۴۰۱ پیوست نشان داد که میتوان مخالف و منتقد و از خطوط فکری متضاد بود و در کنار هم نشست و گفتوگو کرد. پدیدهای که این روزها در کشور نادر است.
در دهه دوم عمر، به آینده فکر میکنیم. راهاندازی بخش چندرسانهای، استودیو پیوست، باشگاه یکصد مدیر، کافه پیوست از چیزهایی است که دربارهشان بیشتر خواهید شنید.
پیوست و پرسش را فراتر از یک رسانه میدانیم و به پیوستی بودن افتخار میکنیم.
*مولوی- دیوان شمس