توسعه فضای استارتآپی کشور و شرکتهای دانشبنیان طی نیمه اول دهه ۹۰ این انتظار را…
۹ آبان ۱۴۰۳
حکایت پاساژهای فناوری در ایران حکایت همه عشقهای خاکستری است. از نگاهی، مجتمعهای فناوری در ایران دژهای مصرف در برابر سیاست هستند و از نگاهی سیاهچالههای بازار برای حبس تکنولوژی. این روزها با سر برآوردن فروشگاههای اینترنتی، توسعه تجارت بینالمللی و فربه شدن شبکه فروش، پاساژها به چشم دایناسورهایی بازمانده از عصر تجارت سنتی نگریسته میشوند که از بیماریهای صنعت و بازار فناوری ایران تغذیه کردهاند و در گلخانه فضای بسته خردهفروشی ایران دوام آوردهاند ولی همیشه داستان از این دهان روایت نشده است.
از میانه دهه 70 با بیرون خزیدن جنین بازار فناوری از زهدان بازارهای مادر مانند لوازم خانگی و به ویژه صوتی و تصویری مشخص شد پاساژهایی که در حاشیه خیابان ولیعصر، از شمال تا جنوب، پی افکنده میشوند یکی از معدود تجسمهای ملموس فناوری هستند برای بازار سیراب از عطش. در حقیقت در عصری که صرف علاقهمند بودن به فناوری معنایی مغلوب داشت و مانند نوشتن و سرودن میتوانست معنایی سیاسی داشته باشد، این پاساژها بودند که انقلاب مصرف را بر سیاستگذاران دیکته کردند و حتی پرده از توان زیرساختهای کشور برای تولید ثروت نیز برداشتند. گواه آنکه در تعامل با خریدار همواره آنچه در پاساژها فروخته شده است، فراتر از توان واقعی زیرساخت ارتباطی و اطلاعاتی و حتی فکری و فرهنگی کشور بوده است. پس چرا خریدار چنین کینه پاساژها را در دل دارد؟
از دید الگوی رفتاری هیچگاه در پاساژهای فناوری ایران، خریدار تبدیل به کاربر نشده است. به تعبیری برخورد فروشندگان، طراحی مراکز فروش و خدمات ارائهشده در این پاساژهای فناوری ایران به ندرت همپای رشد خود تکنولوژی و عاشقان سینهچاکش رشد کرده است، از این رو آن قلعههایی که روزی مامن دوستداران بودند حالا بیشتر حبسگاهی برای کالاهای حیاتی هستند. از ایرادات رایج مانند یکدست نبودن قیمت، برخورد نامناسب فروشندگان و مدرن نبودن مکانیسم معرفی و عرضه که بگذریم، دامنه این توقعات از بدیهیترین خواستها در مورد زیرساخت بهداشتی و حمل نقل گرفته تا یک ارتباط اینترنتی پایه متغیرند. در یک کلام همیشه تجریه خریدن یک گوشی و لپتاپ در ایران خوشایند و لذتبخش نیست. ظرفیتهای توسعه بسیاری هم هستند که مجتمعهای کامپیوتری در ایران از آن غافل بودهاند.
الگوی جهانی نشان میدهد برای بقا در میان فروش اینترنتی از یک سو و فروشگاههای زنجیرهای از سوی دیگر، پاساژها ناگزیرند ماهیتی فرهنگی نیز در کنار زیرساخت تجاری خود بیابند. پاساژهای عظیم فناوری در شرق دور و ایالات متحده امروز نهتنها کالاهای آیتی را میفروشند و به نمایش میگذارند، در عین حال فضایی هستند برای گردهمایی، به اشتراک گذاری، بازی و لمس کردن فناوری. در ایران سودای سود و شاید بقا همه این فرصتها را عقیم گذاشته است. در غیاب دو رقیب جوانتر هنوز هم فرصت برای بازتعریف هست