کرونا بسیاری از فرضیههای قدیمی درباره تحول دیجیتالی را از بین برد. بسیاری از گروههای فناوری اطلاعات سازمانها تقریباً یکشبه متحول شدند و نوآوریهای مبتنی بر فناوری را برای راهاندازی دورکاری، آموزش آنلاین و کانالهای فروش آنلاین جدید آغاز کردند که به دنبال آن تجربههای جدید مشتریان حاصل شد. این فقط تمرینی برای استقرار سریع فناوری نبود، بلکه آزمون توانایی شرکتها در جلب کارمندان و مشتریان برای پذیرفتن شکلهای جدیدی از مشارکت و تعامل نیز بود. بنا بر نظر جورج وسترمن «تا زمانی که سازمانها تغییر نکنند، فناوری واقعاً هیچ کاری برای کسبوکار نمیکند. تحول دیجیتالی بیش از آنکه مسالهای دیجیتالی باشد، مسالهای تحولی است. این مساله، مشکل رهبری در تجسم، پیشبینی و هدایت تغییر است». فرضهای چالشانگیز با توجه به واکنش کسبوکارها نسبت به کرونا، تعدادی از فرضهای قدیمی درباره چگونگی ارزیابی و اولویتبندی ابتکارهای تحول دیجیتالی برای شرکتها تغيير کردند: فرض: مشتریان تنها برای خرید حضوری محصول ارزش قائل هستند. واقعیت کرونا: ثابت کرد که یک تجربه دیجیتالی با معماری خوب میتواند تعاملي معادل یا حتی بيشتر شخصيسازيشده نسبت به يک تعامل حضوري ارائه دهد. فرض: قوانین مانع تحول دیجیتالی هستند. واقعیت: در دوران همهگیری، صنایع قانونمندی همچون بهداشت و درمان پذیرای رفع موانعی مانند نگرانیهای مربوط به حریم خصوصی برای ارائه خدماتی نظیر پزشک آنلاین بودند. فرض: بايد در پيروي سريع از ديگران احتياط کرد. واقعیت: ارزیابی اقدامهاي نوآورانه دیگران پیش از انجام اقدامي از جانب خود، ایده خوبی نیست. شرکتهایی که طی کرونا از این شيوه استفاده کردند، به احتمال زیاد از رقبا عقب ماندند و فرصتها را از دست دادند و بیشتر در معرض خطر تعطیلی کسبوکار قرار گرفتند. فرض: فناوری اطلاعات نمیتواند با تلاشهای بهعملآمده برای تحول دیجیتالی همگام باشد. واقعیت: سازمانهای فناوریمحور در هر صنعت، برای ادامه عملیات و حفظ درآمد، سرعت خود را افزایش دادند. فرض: افراد هزینه کامل یک محصول و...